casting vote


(در جرگه ها و مجالس) رای رئیس جلسه هنگامی که آرای طرفین مساوی باشد، رای سرنوشت ساز، رای قاطع، رای رئیس انجمن هنگام برابربودن شماره اراءدوطرف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the deciding vote cast by the presiding officer to break a tie, as in a legislative body.

جمله های نمونه

1. The chairman gave his casting vote in favour.
[ترجمه گوگل]رئیس به رای قاطع خود رای مثبت داد
[ترجمه ترگمان]رئیس به نفع رای دادن رای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The chairperson always has the casting vote.
[ترجمه گوگل]رئیس همیشه رای تعیین کننده دارد
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه همیشه رای تعیین کننده ای داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Chair has the casting vote in the case of a tie.
[ترجمه گوگل]در صورت تساوی، رئیس دارای رأی قطعی است
[ترجمه ترگمان]کرسی در پرونده تساوی رای می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was heated debate, but by the casting vote of the chairman we got our grant.
[ترجمه گوگل]بحث های داغی وجود داشت، اما با رأی قطعی رئیس، ما کمک مالی خود را دریافت کردیم
[ترجمه ترگمان]بحث داغ بود، اما با رای دادن رئیس به رئیس ما کمک مالی دریافت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had to assert the authority of my casting vote.
[ترجمه گوگل]من باید اقتدار رای تعیین کننده خود را اثبات می کردم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم اجازه رای دادن خودم را به او بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You have the casting vote.
[ترجمه گوگل]شما رای قاطع را دارید
[ترجمه ترگمان] تو حق رای دادن داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The proposal was carried, but only by the casting vote of the chairman.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد انجام شد، اما تنها با رای قاطع رئیس
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به تصویب رسید، اما تنها با رای دادن رئیس مجلس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The regular judge has a casting vote.
[ترجمه گوگل]قاضی عادی رای قاطع دارد
[ترجمه ترگمان]قاضی معمولی رای گیری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The President has a casting vote in the Management Committee.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در کمیته مدیریت رای قاطع دارد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در کمیته مدیریت رای گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The chairman have the casting vote.
[ترجمه گوگل]رئیس دارای رای قاطع است
[ترجمه ترگمان]رئیس کمیته رای گیری را برگزار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He used his casting vote to block the motion.
[ترجمه گوگل]او از رای قاطع خود برای جلوگیری از این طرح استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او از رای casting برای مسدود کردن حرکت استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The vote was tied and a local union leader used his casting vote in favour of the return to work.
[ترجمه گوگل]آرا مساوی بود و یکی از رهبران اتحادیه محلی از رای اصلی خود برای بازگشت به کار استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]رای گیری بسته شد و یک رهبر اتحادیه محلی از رای دادن خود به نفع بازگشت به کار استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The only solution seems to be to rotate the casting vote, but there are always Trollopean difficulties and rivalries.
[ترجمه گوگل]تنها راه حل به نظر می رسد چرخش رای انتخابی باشد، اما همیشه مشکلات و رقابت های ترولوپی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تنها راه حل این است که رای دادن را بچرخانید، اما همیشه مشکلات و رقابت های Trollopean وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Verity Lambert would have artistic control over, and generally the casting vote in any decisions about, the programme.
[ترجمه گوگل]وریتی لمبرت کنترل هنری روی برنامه و به طور کلی رای انتخاب کننده در هر تصمیم گیری در مورد برنامه را داشت
[ترجمه ترگمان]Verity لمبرت کنترل هنری را در دست خواهد گرفت و به طور کلی رای گیری در هر تصمیمی در مورد این برنامه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] رأی قاطع، رأی رئیس یا سرداور در صورت تساوی آراء موافق و مخالف

انگلیسی به انگلیسی

• deciding vote cast to break a tie
when an equal number of votes have been given for and against a proposal, the casting vote is the vote that the chairperson gives which decides whether or not the proposal will be passed.

پیشنهاد کاربران

رای تعیین کننده
Deciding vote when both sides have an equal number of votes
رأی دادن ( cast فعل کمکی vote است و معنی give را میدهد )
مثال:
A total of 27 million votes were cast in the referendum
مجموع 27 میلیون رأی در رفراندوم/همه پرسی داده شد
casting vote ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: رأی تساوی شکن
تعریف: رأی رئیس یک مجمع که، در صورت تساوی آرا، نتیجۀ رأی گیری را تعیین می کند

بپرس