castigate

/ˈkæstəˌɡet//ˈkæstɪɡeɪt/

معنی: تنبیه کردن
معانی دیگر: سخت مورد باز خواست قرار دادن، باز خواست کردن (به ویژه اگر شدید و در حضور جمع باشد)، سخت انتقاد کردن، گوشمالی دادن، پادافراه کردن، شدیدا~ انتقاد کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: castigates, castigating, castigated
مشتقات: castigation (n.), castigator (n.)
• : تعریف: to punish or rebuke, as with severe public criticism; chastise.
مترادف: berate, chastise, objurgate, rebuke, reprimand, take to task, upbraid
متضاد: commend, praise
مشابه: admonish, bawl out, blame, censure, chasten, chide, criticize, punish, reproach, reprove, scold

- In colonial days, thieves and other law-breakers might be publicly castigated in the town square.
[ترجمه عباس رضائي] در زمان استعمار، دزدان و دیگر متخلفان ممکن است در میدان شهر مورد سرزنش قرار بگیرند
|
[ترجمه گوگل] در روزهای استعمار، دزدان و سایر قانون شکنان ممکن است در میدان شهر به طور علنی محکوم شوند
[ترجمه ترگمان] در روزه ای استعمار، دزدان و سایر قانون شکنان ممکن است به طور عمومی در میدان شهر مورد انتقاد قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The senator was found to be involved in the sex scandal and was castigated in the press.
[ترجمه گوگل] این سناتور در رسوایی جنسی دست داشت و در مطبوعات مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] سناتور پیدا شد که درگیر رسوایی جنسی است و در مطبوعات رخنه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Marx never lost an opportunity to castigate colonialism.
[ترجمه اردوان رفیعی] مارکس هرگز فرصتی برای انتقاد شدید از استعمار را از دست نداد.
|
[ترجمه گوگل]مارکس هرگز فرصتی را برای محکوم کردن استعمار از دست نداد
[ترجمه ترگمان]مارکس هیچ وقت فرصتی را برای استعمار استعمار از دست نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The principal castigate the student who have insult their teacher.
[ترجمه Sara] مدیر دانش آموزی را که به معلمشان توهین کرده بود را بازخواست کرد
|
[ترجمه بی نام] ناظم دانش آموز ی که به معلم توهین کرده بود را تنبیه کرد
|
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه دانش آموزی را که به معلمش توهین کرده سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه، دانش آموزی که به معلم خود توهین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Agit-poppers constantly castigate pop for its dereliction of duty and its straying from being aligned.
[ترجمه گوگل]آژیت پاپرها دائماً پاپ را به دلیل کوتاهی در انجام وظیفه و دور شدن از همسو بودن سرزنش می کنند
[ترجمه ترگمان]agit - poppers به طور مداوم به خاطر قصور در انجام وظیفه و straying از همسو شدن، پاپ را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lydia did not castigate herself for so disliking a fellow-being, believing that it was sufficient merely to refrain from overt unkindness.
[ترجمه گوگل]لیدیا خود را به خاطر بیزاری از یک همنوع سرزنش نکرد، زیرا معتقد بود که صرفاً خودداری از نامهربانی آشکار کافی است
[ترجمه ترگمان]لیدیا به خاطر این که از یک مرد نفرت داشت خوشش نمی آمد، چون معتقد بود که این فقط کافی است تا از unkindness overt خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She'd also had time to castigate herself for meekly following him inside.
[ترجمه گوگل]او همچنین وقت داشت که خودش را به خاطر متواضعانه دنبال کردن او در داخل سرزنش کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین وقتش را داشت که خودش را با تواضع تمام داخل اتاق کند و او را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do not castigate the very One that gave you life for life is not ending.
[ترجمه گوگل]کسی را که به شما زندگی داده است، تمام نمی شود، سرزنش نکنید
[ترجمه ترگمان]همان چیزی را که به شما زندگی برای زندگی را به شما می دهد، فراموش نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reconnoitring and collecting evidence is the first step castigate such crime.
[ترجمه گوگل]شناسایی و جمع آوری شواهد اولین گام برای محکوم کردن چنین جنایتی است
[ترجمه ترگمان]جمع آوری شواهد و جمع آوری شواهد نخستین گام از این قبیل جنایت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She could not find sufficient reproaches with which to castigate herself.
[ترجمه گوگل]او نتوانست سرزنش کافی برای سرزنش خود بیابد
[ترجمه ترگمان]نمی توانست از این سرزنش ها خودداری کند و خود را سرزنش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Reconnoitring and collecting evidence is the first step to castigate such crime .
[ترجمه گوگل]شناسایی و جمع آوری شواهد اولین گام برای محکوم کردن چنین جنایتی است
[ترجمه ترگمان]جمع آوری شواهد و جمع آوری شواهد اولین گام برای مقابله با این جرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When two organizations fail to come to agreement to join forces, I don't believe that gives license for anyone, outside either organization, to take sides and publically castigate one of the parties.
[ترجمه گوگل]وقتی دو سازمان برای پیوستن به نیروها به توافق نمی رسند، من معتقد نیستم که اجازه نمی دهد کسی، خارج از هر یک از سازمان ها، طرفی بگیرد و علناً یکی از طرفین را محکوم کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که دو سازمان موفق به توافق برای پیوستن به نیروها نشدند، من باور نمی کنم که مجوز برای هر کسی، خارج از هر سازمان، مجوز بگیرد و به طور عام یکی از طرفین را به کار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنبیه کردن (فعل)
amerce, punish, flog, castigate, penalize, chastise, scourge, horsewhip, reprimand

انگلیسی به انگلیسی

• punish, scold, chastise, reprimand
if you castigate someone or something, you scold or criticize them severely; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To criticize or punish someone harshly 😠🫵
🔍 مترادف: Reprimand
✅ مثال: The teacher castigated the student for his repeated tardiness.
ترجمه های دوستان به پارسی مقدس همگی درست بود.
فقط اضافه میکنم ، castigate فرقش با rebuke و adminish و. . . . سایر واژگانی که معانی مشابه دارند, این است که تنوعی تنبیه و ضامن اجرایی در آن نهفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال :
The judge castigated him
قاضی او را بازخواست کرد ،
من با برگردان نکوهش کردن و انتقاد کردن موافق نیستم.
Castigate بار مفهومی منفی و خشنی دارد.
یک ضامن اجرایی پشتش هست.

verb
[ obj] formal : to criticize ( someone ) harshly
The author castigated the prime minister as an ineffective leader.
— often for
The judge castigated the lawyers for their lack of preparation.
...
[مشاهده متن کامل]

He was castigated in the media for making millions of dollars while the company went bankrupt.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : castigate
✅️ اسم ( noun ) : castigation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
انتقاد شدید
سرزنش شدید
تنبیه شدید
سرزنش

بپرس