casserole

/ˈkæsəroʊl//ˈkæsərəʊl/

معنی: نوعی غذای مرکب از گوشت وارد، ظرف خوراک پزی سفالی یاشیشهای
معانی دیگر: دیزی (معمولا از شیشه یا سفال که دری از جنس خودش دارد و خوراک را در آن آهسته پز می کنند و در خود آن سرو می کنند)، کماجدان، خوراکی که در این گونه دیزی (معمولا در فر) پخته می شود، طاس کباب، طاس کباب کردن، (در دیزی و در داخل فر) آهسته پز کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a dish, often deep and covered, in which food can be baked and served.

(2) تعریف: the edible contents of such a dish.

(3) تعریف: a small, deep crucible with a handle, used in chemical laboratories.

جمله های نمونه

1. Put the chicken pieces in a casserole.
[ترجمه گوگل]تکه های مرغ را در یک قابلمه بریزید
[ترجمه ترگمان]تیکه مرغ رو بذار تو آب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The lids of the casserole dishes are designed to double up as baking dishes.
[ترجمه گوگل]درب ظروف قابلمه طوری طراحی شده است که دو برابر ظروف پخت و پز است
[ترجمه ترگمان]The غذاهای casserole طوری طراحی شده اند که به اندازه پخت غذا دو برابر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A casserole was already in the oven cooking gently for luncheon.
[ترجمه گوگل]یک قابلمه از قبل در فر بود و به آرامی برای ناهار پخته می شد
[ترجمه ترگمان]غذا در اجاق آشپزخانه به آرامی برای ناهار درست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Shall I do the casserole in the oven?
[ترجمه گوگل]کاسرول را در فر درست کنم؟
[ترجمه ترگمان]خوراک گوشت را در اجاق خواهم کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cover the casserole with a tight-fitting lid.
[ترجمه گوگل]روی قابلمه را با یک درب محکم بپوشانید
[ترجمه ترگمان]the را با یک سرپوش محکم بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was thinking of doing a casserole tonight.
[ترجمه گوگل]داشتم به این فکر میکردم که امشب کاسه درست کنم
[ترجمه ترگمان]داشتم فکر می کردم که امشب شام درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Would you like to order some more casserole?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید یک کاسرول دیگر سفارش دهید؟
[ترجمه ترگمان]میخوای غذای بیشتری سفارش بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had vegetable casserole with a fruit salad to follow .
[ترجمه گوگل]ما کاسرول سبزیجات با سالاد میوه داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما خوراک سبزی با سالاد میوه داشتیم که باید دنبالش می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Every night he cooked up a big casserole.
[ترجمه گوگل]او هر شب یک قابلمه بزرگ درست می کرد
[ترجمه ترگمان]هر شب یه غذای چینی درست می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Place the chicken in an ovenproof casserole and sprinkle the dry soup mix over.
[ترجمه گوگل]مرغ را در یک قابلمه ضد فر قرار دهید و مخلوط سوپ خشک را روی آن بپاشید
[ترجمه ترگمان]مرغ را در محلول ovenproof قرار دهید و مخلوط سوپ خشک را روی آن بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With the fish in a large casserole, slowly add warm olive oil and garlic from one pot and cream from another.
[ترجمه گوگل]با ماهی در یک قابلمه بزرگ، روغن زیتون گرم و سیر را به آرامی از یک قابلمه و خامه را در قابلمه دیگر اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]با ماهی که در a قرار دارد، به آرامی روغن زیتون گرم و سیر را از یک قابلمه و کرم به دیگری اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Melt the remaining 3 tablespoons butter in heavy casserole. Add flour and cook over low heat 2 minutes.
[ترجمه گوگل]3 قاشق غذاخوری کره باقی مانده را در یک قابلمه غلیظ آب کنید آرد را اضافه کرده و با حرارت ملایم 2 دقیقه تفت دهید
[ترجمه ترگمان]۳ قاشق سوپ خوری باقیمانده را در casserole سنگین ذوب کنید در عرض ۲ دقیقه آرد و بپزید را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Season the casserole to taste with salt and pepper and garnish with freshly chopped parsley before serving.
[ترجمه گوگل]روی ماهیتابه را با نمک و فلفل مزه دار کرده و قبل از سرو با جعفری تازه خرد شده تزیین کنید
[ترجمه ترگمان]فصل کردن casserole با نمک و فلفل و garnish با جعفری خرد شده قبل از خدمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a large flameproof casserole, fry the chicken joints in the oil until golden brown.
[ترجمه گوگل]در یک قابلمه بزرگ نسوز، مفاصل مرغ را در روغن سرخ کنید تا قهوه ای طلایی شوند
[ترجمه ترگمان]در یک خوراک ماهی بزرگ، گوشت مرغ را تا زمانی که قهوه ای طلایی باشد، در روغن درست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوعی غذای مرکب از گوشت وارد (اسم)
casserole

ظرف خوراک پزی سفالی یا شیشه ای (اسم)
casserole

انگلیسی به انگلیسی

• baking dish of glass or pottery; any mixture of food cooked in a casserole dish
a casserole is a dish made by cooking food in liquid in an oven.
a casserole is also a large, heavy container with a lid which is used for cooking.

پیشنهاد کاربران

1. ( ظرف ) پیرکس 2. قابلمه لعابی. قابلمه 3. کاسرول ( نوعی غذای پخته شده در پیرکس ) 4. در پیرکس پختن
مثال:
season the casserole to taste
به کاسرول {نوعی غذای مرکب از گوشت و آرد} برای مزه کردن چاشنی بزن
1. خوراک، غذایی که به آرامی در مایع در ظرف سرپوشیده در فر پخته می شود
مثلا
chicken casserole خوراک مرغ
tuna casserole خوراک ماهی تن
2. ظرف دردار گودی که برای پخت غذا در فر استفاده می شود
...
[مشاهده متن کامل]

لینک تصویر انواع casserole dish or pans
https://www. kierstenhickman. com/wp - content/uploads/2021/01/casserole - pans - to - buy - on - amazon. jpg

قابلمه
طاس کباب
به غذایی اطلاق می شود که در یک ظرف بزرگ با دیواره عمیق در فر پخته شده و در همان ظرف هم سرو می شود
�ویکی پدیا�
ارام پز

نوعی غذای مرکب از گوشت وارد ، ظرف خوراک پزی سفالی یاشیشه ای، دیزی

بپرس