cassation

/kæˈseɪʃən//kæˈseɪʃən/

معنی: رسیدگی
معانی دیگر: (حقوق) تمیز، رسیدگی فرجامی، فسخ و الغا حکم یک دادگاه توسط دادگاه بالاتر، تمیز، فرجامی

جمله های نمونه

1. The first cassation seems to conjure up the beauty of music in a summer garden at night.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که اولین کاساسیون زیبایی موسیقی را در یک باغ تابستانی در شب تداعی می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد نخستین کسی که در شب تابستان زیبایی موسیقی را در یک باغ تابستانی حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. France is highest Court of Cassation transfers this record subsequently set European court.
[ترجمه گوگل]فرانسه بالاترین دادگاه تجدیدنظر است که این رکورد را پس از آن دادگاه اروپایی تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]فرانسه بالاترین دیوان عالی است که این رکورد در پی آن دادگاه اروپا را به ثبت رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Last month, american confederative Court of Cassation already expressed to be done not have to this case jurisdictional.
[ترجمه گوگل]ماه گذشته، دادگاه تجدیدنظر کنفدراسیون آمریکا قبلاً اعلام کرده بود که این پرونده در صلاحیت این پرونده انجام نمی شود
[ترجمه ترگمان]ماه پیش دادگاه confederative آمریکایی قبلا اظهار کرده که نباید به این پرونده مربوط بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. According to its terms, the shareholders' agreement analyzed by the Court of Cassation was to apply "as long as the parties together remained shareholders of the company".
[ترجمه گوگل]طبق شرایط آن، توافق سهامداران مورد تجزیه و تحلیل دادگاه تجدیدنظر قرار بود «تا زمانی که طرفین با هم سهامداران شرکت باقی بمانند» اعمال می‌شد
[ترجمه ترگمان]با توجه به مفاد آن، توافق سهامداران مورد تحلیل توسط دادگاه رسیدگی، \"تا زمانی که طرفین با هم سهامداران شرکت باقی بمانند\" مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Connect high express to still be in a:appellant request that tries to persuade confederative Court of Cassation to accept it.
[ترجمه گوگل]High express را وصل کنید تا همچنان در یک درخواست تجدیدنظر باشید که می‌کوشد دادگاه تجدیدنظر کنفدراسیون را متقاعد کند که آن را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]به درخواست appellant که سعی دارد دادگاه رسیدگی را متقاعد کند تا آن را بپذیرد ارتباط بالایی برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

تخصصی

[حقوق] نقض حکم توسط دیوان عالی کشور (در حقوق فرانسه)

انگلیسی به انگلیسی

• nullification, cancellation

پیشنهاد کاربران

بپرس