casing

/ˈkeɪsɪŋ//ˈkeɪsɪŋ/

معنی: پوشش، روکش، غلاف، لوله جداری، اندود، لوله محافظ
معانی دیگر: جلد، رویی، جدار، تبوش، پوشاندن، غلاف کردن، نیام کردن، نخ دوزی تایر اتومبیل و غیره (که عاج روی آن قرار دارد)، بدنه، برونه، (ماشین آلات) قاب، لاشه، (در و پنجره) چارچوب، (صنعت نفت) لوله ی محافظ، ترکش، (اتومبیل) کارتر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a covering or wrapping.
مشابه: jacket

(2) تعریف: material for making a covering or wrapping.
مشابه: case

(3) تعریف: a framework for a window or door.
مشابه: case, frame

(4) تعریف: a covering for sausage or other processed meats that is made from the intestinal membranes of sheep, pigs, or cows.

جمله های نمونه

1. casing nail
میخ جعبه،میخ روکش کار،میخ بی سر

2. salami casing
پوست (یا روکش) کالباس

3. well casing
لوله ی جدار چاه

4. the burglars had been casing his house for a few nights before the robbery
دزدان از چند شب پیش از سرقت خانه ی او را می پاییدند.

5. This wire has a plastic casing.
[ترجمه گوگل]این سیم دارای پوشش پلاستیکی است
[ترجمه ترگمان]این سیم روکش پلاستیکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This cable has a rubber casing.
[ترجمه گوگل]این کابل دارای پوشش لاستیکی است
[ترجمه ترگمان] این کابل یه پوکه پلاستیکی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The keyboard has a black plastic casing.
[ترجمه گوگل]کیبورد دارای بدنه پلاستیکی مشکی است
[ترجمه ترگمان]صفحه کلید روکش پلاستیکی سیاه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The door is flush with the casing.
[ترجمه گوگل]درب با بدنه همسطح است
[ترجمه ترگمان] اون در با پوکه گلوله قرمز شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The height of the casing limits the L range to three horizontal full-length 16-bit slots, the same as its predecessor.
[ترجمه گوگل]ارتفاع بدنه، محدوده L را به سه اسلات افقی 16 بیتی تمام قد محدود می کند، مانند مدل قبلی
[ترجمه ترگمان]ارتفاع بدنه محدوده L را به سه شکاف افقی با طول ۱۶ بیتی، مانند سلف خود محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The chutes had collapsed across the casing, and already it was starting to sink.
[ترجمه گوگل]ناودان در سراسر بدنه فرو ریخته بود و از قبل شروع به فرو رفتن کرده بود
[ترجمه ترگمان]The روی غلاف فرو ریخته بود و قبلا هم شروع به غرق شدن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The white dust often found on the casing of salami is bacterial and usually contributes to the flavour of the sausage.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار سفید که اغلب روی پوسته سالامی یافت می شود، باکتریایی است و معمولاً به طعم سوسیس کمک می کند
[ترجمه ترگمان]گرد و غبار سفید اغلب بر روی غلاف salami قرار می گیرد و معمولا به طعم سوسیس کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Enclosed in plastic casing of muddy beige, it was slightly bigger than a shoebox on end, about fourteen inches high.
[ترجمه گوگل]محصور در محفظه پلاستیکی بژ گلی، کمی بزرگتر از یک جعبه کفش در انتها، حدود چهارده اینچ ارتفاع داشت
[ترجمه ترگمان]در محصور در پوشش پلاستیکی رنگ بژ، این جعبه کمی بزرگ تر از جعبه کفش بود و حدود ۱۴ اینچ ارتفاع داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The device comprises a steel casing within which a ceramic or metal support is coated with a catalyst of precious metals.
[ترجمه گوگل]این دستگاه شامل یک پوشش فولادی است که در آن یک تکیه گاه سرامیکی یا فلزی با کاتالیزور فلزات گرانبها پوشانده شده است
[ترجمه ترگمان]دستگاه شامل یک بدنه فولادی است که در آن یک پشتیبان سرامیکی یا فلزی با کاتالیزور فلزات ارزشمند پوشش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A red lens in ormolu casing was clamped over his left eye, and perhaps had replaced the original jelly organ.
[ترجمه گوگل]یک عدسی قرمز در محفظه ormolu روی چشم چپ او بسته شده بود و شاید جایگزین اندام ژله ای اصلی شده بود
[ترجمه ترگمان]یک لنز قرمز در غلاف ormolu روی چشم چپش نگه داشته شده بود و شاید جای عضو اصلی ژله را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

روکش (اسم)
slip, facing, coat, coating, plate, blanket, veneer, capote, casing

غلاف (اسم)
housing, case, cover, pod, theca, husk, glume, sheath, scabbard, sheathing, casing, vagina

لوله جداری (اسم)
casing

اندود (اسم)
coating, overlay, casing, plastering, incrustation

لوله محافظ (اسم)
casing

تخصصی

[عمران و معماری] پوشش - لوله جدار - لوله جدار چاه - لوله گذاری - لوله روکش - پوش - جداره - بدنه پوسته
[مهندسی گاز] روکش، جداره، بدنه
[زمین شناسی] لولهجدار، جداربان، لوله جدارگذاری
[نساجی] چهارچوب - محفظه - سینی زیر - آبکش زیر کاردینگ
[ریاضیات] بدنه
[معدن] لوله جداری ( آب های زیرزمینی) - لوله جداری (حفاری اکتشافی)
[نفت] جداره رانی
[آب و خاک] روکش،جدار، پوشش لوله، وله جدار

انگلیسی به انگلیسی

• protective covering; frame; cover
a casing is a substance or object that covers and protects something.

پیشنهاد کاربران

1. جلد. غلاف. پوشش. روکش 2. بدنه 3. ( در و پنجره ) چهارچوب
مثال:
the casing is tough enough to withstand knocks
بدنه به اندازه کافی سفت و محکم هست {که در برابر} ضربه مقاومت کند.
Bullet casing
پوکه گلوله
لوله جداره چاه
casing ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: پوسته 1
تعریف: ماده ای طبیعی یا مصنوعی که به عنوان لفاف فراوردۀ گوشتی به کار میرود و علاوه بر نگهداری، به آن شکل مشخصی می دهد
بررسی، زیر نظر گرفتن
پوکه ( گلوله )

بپرس