اسم ( noun )
• (1) تعریف: money in the form of bills or coins, or payment in such form.
• مترادف: currency, legal tender, money
• مشابه: bills, bread, capital, change, coinage, coins, credit, dough, greenbacks, lucre, mintage, scratch, specie
• مترادف: currency, legal tender, money
• مشابه: bills, bread, capital, change, coinage, coins, credit, dough, greenbacks, lucre, mintage, scratch, specie
- A pile of cash lay in the center of the poker table.
[ترجمه پارسا تقوی] مقداری پول نقد در مرکز میز پوکر قرار دارد .|
[ترجمه گوگل] انبوهی از پول نقد در وسط میز پوکر قرار داشت[ترجمه ترگمان] یک کپه پول در وسط میز پوکر قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll have to pay cash there because they don't accept credit cards are checks.
[ترجمه ramila] شما مصمم هستید پول نقد بدهید چون انها کارت نقدی را نمی پذیرند|
[ترجمه گوگل] شما باید در آنجا پول نقد بپردازید زیرا آنها کارت های اعتباری چک را نمی پذیرند[ترجمه ترگمان] تو باید پول نقد بدی چون کارت اعتباری رو قبول نمی کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: money that is readily available; liquid funds or capital.
- We need cash for the down payment on the house.
[ترجمه صص] ما برای پیش پرداخت خانه پول نقد نیاز داریم|
[ترجمه گوگل] برای پیش پرداخت خانه به پول نقد نیازمندیم[ترجمه ترگمان] ما پول نقد رو برای پرداخت پول خونه لازم داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cashes, cashing, cashed
عبارات: cash in
حالات: cashes, cashing, cashed
عبارات: cash in
• : تعریف: to exchange (a check, draft, or money order) for money in the form of bills or coins.
• مترادف: liquidate
• مشابه: change, exchange
• مترادف: liquidate
• مشابه: change, exchange
- When I cash my paycheck, I usually ask for the money in fifties and twenties.
[ترجمه کتایون] وقتی چک را نقد میکنم معمولا درخواست پنجاهی و بیستی میکنم|
[ترجمه گوگل] وقتی چک دستمزدم را نقد میکنم، معمولاً در دهه پنجاه و بیستم پول میخواهم[ترجمه ترگمان] وقتی حقوقم را می گیرم معمولا برای پول دهه پنجاه و ۲۰ دلار پول درخواست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید