cash

/ˈkæʃ//kæʃ/

معنی: پول نقد، صندوق پول، موجودی، پول خرد، نقد کردن، وصول کردن، دریافت کردن
معانی دیگر: تنخواه، نقدینه، (از ریشه ی سانسکریت) چند گونه سکه ی کم ارزش چینی و هندی (به ویژه سکه ی چینی که سوراخ مربعی در وسط دارد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: money in the form of bills or coins, or payment in such form.
مترادف: currency, legal tender, money
مشابه: bills, bread, capital, change, coinage, coins, credit, dough, greenbacks, lucre, mintage, scratch, specie

- A pile of cash lay in the center of the poker table.
[ترجمه پارسا تقوی] مقداری پول نقد در مرکز میز پوکر قرار دارد .
|
[ترجمه گوگل] انبوهی از پول نقد در وسط میز پوکر قرار داشت
[ترجمه ترگمان] یک کپه پول در وسط میز پوکر قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll have to pay cash there because they don't accept credit cards are checks.
[ترجمه ramila] شما مصمم هستید پول نقد بدهید چون انها کارت نقدی را نمی پذیرند
|
[ترجمه گوگل] شما باید در آنجا پول نقد بپردازید زیرا آنها کارت های اعتباری چک را نمی پذیرند
[ترجمه ترگمان] تو باید پول نقد بدی چون کارت اعتباری رو قبول نمی کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: money that is readily available; liquid funds or capital.

- We need cash for the down payment on the house.
[ترجمه صص] ما برای پیش پرداخت خانه پول نقد نیاز داریم
|
[ترجمه گوگل] برای پیش پرداخت خانه به پول نقد نیازمندیم
[ترجمه ترگمان] ما پول نقد رو برای پرداخت پول خونه لازم داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cashes, cashing, cashed
عبارات: cash in
• : تعریف: to exchange (a check, draft, or money order) for money in the form of bills or coins.
مترادف: liquidate
مشابه: change, exchange

- When I cash my paycheck, I usually ask for the money in fifties and twenties.
[ترجمه کتایون] وقتی چک را نقد میکنم معمولا درخواست پنجاهی و بیستی میکنم
|
[ترجمه گوگل] وقتی چک دستمزدم را نقد می‌کنم، معمولاً در دهه پنجاه و بیستم پول می‌خواهم
[ترجمه ترگمان] وقتی حقوقم را می گیرم معمولا برای پول دهه پنجاه و ۲۰ دلار پول درخواست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cash and landed property
پول نقد و دارایی ملکی

2. cash assets
دارایی های نقدی

3. cash box
(انگلیس) گاوصندوق،صندوق آهنین

4. cash flow
نقدینگی

5. cash in
1- تبدیل به پول نقد کردن،نقد کردن 2- (خودمانی) مردن

6. cash in on
بهره گیری کردن از،سود بردن از

7. cash in one's chips
1- (در قمار بازی) ژتون های برنده ی خود را نقد کردن 2- (خودمانی) مردن

8. a cash register
صندوق (در فروشگاه ها و غیره)

9. a cash sale
حراج نقدی

10. loose cash
پول در دسترس،پول جیب

11. our cash reserves are dwindling fast
اندوخته ی نقدی ما در حال نقصان است.

12. ready cash
نقدینه،پول آماده

13. spare cash
پول اضافی

14. spot cash
پول نقد،پول آماده

15. to cash a check
چکی را نقد کردن

16. to cash a check
چک را نقد کردن

17. before you cash a check you have to endorse it
پیش از نقد کردن چک باید پشت آن را امضا بکنی.

18. to pay cash
پول نقد دادن

19. he broke the cash box open with a knife
صندوق پول را با چاقو باز کرد.

20. he had a good cash return from his writings
از نوشته ی خود درآمد نقدی خوبی به دست آورد.

21. i am low on cash
پول نقد کم دارم.

22. we've run out of cash
پولمان تمام شده است.

23. he stole the simple shepherd's cash
نقدینه ی شبان ساده لوح را دزدید.

24. they received their wages in cash and in wheat
مزد خود را به صورت پول نقد و گندم دریافت کردند.

25. to turn produce into hard cash
محصول کشاورزی را تبدیل به پول نقد کردن

26. you will receive the balance in cash
بقیه (یا مانده) را نقدا دریافت خواهی کرد.

27. in most instances, the payments are in cash
در بیشتر موارد پرداخت ها به صورت نقدی است.

28. we are in a tight corner for cash
از نظر پول نقد در تنگنا هستیم.

29. we sell only a few items for cash
فقط محصولات معدودی را نقد می فروشیم.

30. she is long on ancestry and short on cash
شجره نامه ی دور و درازی دارد ولی بی پول است.

31. while he was not poor, he had no ready cash
با آنکه فقیر نبود پول نقد در دسترس نداشت.

32. i will pay part of the money for it in cash and the rest by installment
مقداری از پول آن را نقد و بقیه را قسطی می دهم.

33. my wife helps with the kitchen and i help with the cash register
زنم در آشپزخانه کار می کند و من صندوق پول ها را می چرخانم.

مترادف ها

پول نقد (اسم)
cash

صندوق پول (اسم)
cash

موجودی (اسم)
stock, supply, cash, holding

پول خرد (اسم)
change, cash, fractional currency

نقد کردن (فعل)
realize, cash

وصول کردن (فعل)
receive, collect, receipt, cash

دریافت کردن (فعل)
receive, recover, draw, pull down, cash

تخصصی

[حسابداری] وجوه نقد (صندوق و بانک)
[صنعت] پول نقد، نقد کردن، صندوق پول
[ریاضیات] حساب صندوق، پول نقد، موجودی، صندوق، نقد

انگلیسی به انگلیسی

• money in the form of coins and bank notes
redeem; exchange for coins and bank notes
cash is money in the form of notes and coins rather than cheques.
if you cash a cheque, you exchange it at a bank for the amount of money that it is worth.
if you cash in on a situation, you use it to gain an advantage for yourself; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

در سطح reach3 کانون زبان ایران ، cash پاسخ جمله شماره8 است
۱. پول نقد. نقدینگی. نقد ۲. پول ۳. نقد کردن ۴. سوء استفاده کردن
مثال:
a lack of cash has held up progress
کمبود پول نقد جلوی پیشرفت را گرفت.
کمبود نقدینگی مانع پیشرفت شد.
نقد
مثال: He paid for the groceries with cash.
او خریدها را با پول نقد پرداخت کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
money, brass ( Northern English dialect ) , coinage, currency, dough ( slang ) , funds, notes, ready money. silve
عالی یا باحال ( در زبان محاوره ای )
پول نقد
نقد کردن، پول رایج، چک، حواله پستی، اسکناس، نقدی، وصول کردن، دریافت کردن، صندوق پول، پول خرد، قانون فقه: نقد بازرگانی: نقد کردن، پول نقد
crash = تصادف کردن _ سقوط کردن
crush = شیفته شدن ، له کردن
cash = پول نقد ، نقد کردن
money, brass ( Northern English dialect ) , coinage, currency, dough ( slang ) , funds, notes, ready money, silver
پول نقد
نقد کردن، پول رایج، چک، حواله پستی، اسکناس، نقدی، وصول کردن، دریافت کردن، صندوق پول، پول خرد، قانون فقه: نقد بازرگانی: نقد کردن، پول نقد
cash: پول نقد
cashier: صندوقدار
پول نقد که هم شامل اسکناسه و هم سکه
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
پول نقد
پول نقد رایج ترین شکل پول است.
کارت بانکی
male first name
Cash به معنی پول ، اسکناس ، پول نقد
Money in the from of coins and paper money
پول نقد
1 ) I don't usually carry much cash with me
من معمولا پول نقد زیادی باهام ندارم
2 ) I don’t carry a lot of cash
پول نقد گرفتن
Or coin paper money
وجه نقد، پول، اسکناس💵💰
وقتی با تاکسی میری اینطرف و اون طرف باید cashداشته باشی چون راننده کارت خان نداره متلعق به همتونم=پول نقد
Money in the from of coins and paper money
💰، اسکناس
پول نقد

جمله :.
the taxis pays a cash
Money in the from of coinsand paper money❤❤
money in coin and notes

پول یا وجه نقد
پول
mony
پول نقد - اسکناس
پول نقد. نقدی

?sentences: how much cash do you have on you
نقدینگی

money in the form of coins and paper money
وجه نقد
پول نقد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس