cases

جمله های نمونه

1. all cases of bribery will be investigated
کلیه ی موارد رشوه خواری مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

2. ten cases of pneumonia
ده مورد (بیماری) سینه پهلو

3. in such cases the laugh is on those who lose money
در این گونه موارد کسانی که پول از دست می دهند مورد تمسخر قرار می گیرند.

4. we saw numerous cases of carelessness with our own eyes
ما موارد عدیدی از بی دقتی را به چشم خود دیدیم.

5. one of dr. kashani's new cases
یکی از مراجعین (یا بیماران) جدید دکتر کاشانی

6. the court dealt with five cases of armed robbery
دادگاه به پنج پرونده (مورد) سرقت مسلحانه رسیدگی کرد.

7. the mechanism which ejects the empty cases from the gun
افزارگانی که پوکه را از توپ بیرون می افکند

8. this law does not cover such cases
این قانون شامل چنین حالاتی نمی شود (چنین حالاتی را نمی پوشاند).

9. the court is facing a backlog of cases
دادگاه با دعاوی عقب افتاده ی زیادی مواجه است.

10. the healing of marital conflicts will reduce the number of divorce cases
حل آشتی گرانه ی اختلافات زناشویی تعداد طلاق ها را کم می کند.

11. we make motors that work as well as, and in some cases better than, foreign motors
ما موتورهایی می سازیم که به خوبی و در مواردی بهتر از موتورهای خارجی کار می کنند.

پیشنهاد کاربران

جمع کلمه case هست و به معنی این هم میشه :
A large, rectangular container with a handle, for carrying clothes and possessions while travelling
ساک دستی
مثال :
He went upstairs to pack his cases
رفت طبقه بالا تا ساک دستی هاش یا چمدون ها رو ببنده .
@لَنگویچ

این مسئله - موارد
در آشپزی هم به کار میرود بر فرض مثال برای درست کردن غذایی به نام dumplings می گوییم
you need to mix water with flour to make the cases به این معنا که:برای درست کردن تیکه های خمیر باید آب را با آرد میکس کنیم.
مورد، پرونده، پوشه
موارد

بپرس