carving knife

/ˈkɑːrvɪŋˈnaɪf//ˈkɑːvɪŋnaɪf/

کارد گوشت بری، چاقوی بزرگ (و گاهی دندانه دار)، چاقوی حکاکی یا گوشت بری کاردگوشت خردکنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a long knife used to carve meat.

جمله های نمونه

1. She went for him with a carving knife.
[ترجمه گوگل]او با یک چاقوی حکاکی به دنبال او رفت
[ترجمه ترگمان]با چاقوی حکاکی شده به دنبال او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Surprise doesn't register, instead, Devito plunges an eight-inch carving knife purposefully and repeatedly into the victim's stomach.
[ترجمه گوگل]سورپرایز ثبت نمی شود، در عوض، Devito یک چاقوی حکاکی هشت اینچی را به طور هدفمند و مکرر در شکم قربانی فرو می برد
[ترجمه ترگمان]در عوض سورپرایز کردن، به جای آن، یک چاقوی جیبی هشت اینچی را به صورت هدفمند و مکرر به درون شکم قربانی پرتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dad tests the blade of the carving knife.
[ترجمه گوگل]پدر تیغه چاقوی حکاکی را آزمایش می کند
[ترجمه ترگمان]بابا تیغه چاقو حکاکی شده را آزمایش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The carving knife is in the sideboard drawer.
[ترجمه گوگل]چاقوی حکاکی در کشوی بوفه است
[ترجمه ترگمان]چاقوی حکاکی شده توی کشوی میز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dropping down into the galley for a carving knife, he cut the rope loose from his neck.
[ترجمه گوگل]او برای گرفتن یک چاقوی حکاکی به داخل آشیانه رها شد و طناب را از گردنش جدا کرد
[ترجمه ترگمان]با افتادن چاقو به آشپزخانه رفت و طناب را از گردنش جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His carving knife was only about half an inch wide at the centre where constant sharpening had worn it away.
[ترجمه گوگل]چاقوی حکاکی او فقط حدود نیم اینچ پهنا در مرکز داشت، جایی که تیز کردن مداوم آن را از بین برده بود
[ترجمه ترگمان]چاقوی تراشیدن او فقط حدود نیم اینچ عرض داشت، جایی که تیز کننده مدام آن را فرسوده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So the mother goose took the carving knife and set forth with the little gosling close behind her.
[ترجمه گوگل]پس غاز مادر چاقوی حکاکی را گرفت و با غاز کوچولو که پشت سرش بود به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]بنابراین غاز کارد را برداشت و با the که در پشت سرش قرار داشت به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This carving knife is a special tool for carving seals.
[ترجمه گوگل]این چاقوی حکاکی ابزاری ویژه برای کنده کاری مهر و موم است
[ترجمه ترگمان]این چاقوی تراشیدن یک ابزار خاص برای carving آب بندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She cut off their tails with carving knife.
[ترجمه گوگل]او دم آنها را با چاقوی حکاکی برید
[ترجمه ترگمان]با چاقوی حکاکی شده آن ها را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Who cut off their tails with carving knife.
[ترجمه گوگل]که دمشان را با چاقوی حکاکی بریدند
[ترجمه ترگمان]کی دم خود را با چاقوی حکاکی شده قطع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is so skillful in using a carving knife that there is no possibility of improvement.
[ترجمه گوگل]او آنقدر در استفاده از چاقوی حکاکی مهارت دارد که امکان پیشرفت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]او در استفاده از یک چاقوی تراشیدن مهارت دارد که هیچ امکانی برای بهبود وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The C language is like a carving knife: simple, sharp, and extremely useful in skilled hands.
[ترجمه گوگل]زبان C مانند یک چاقوی حکاکی است: ساده، تیز، و در دستان ماهر بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]زبان C شبیه به یک چاقوی تراشیدن است: ساده، تیز، و بسیار مفید در دستان ماهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who cut off their tails with a carving knife.
[ترجمه گوگل]که دمشان را با چاقوی حکاکی بریدند
[ترجمه ترگمان]کی دم خود را با چاقوی حکاکی شده قطع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She cut off their tails with a carving knife.
[ترجمه گوگل]او دم آنها را با یک چاقوی حکاکی برید
[ترجمه ترگمان]با چاقوی حکاکی شده آن ها را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• implement for engraving, chisel; knife for cutting meat
a carving knife is a large knife that is used for cutting cooked meat.

پیشنهاد کاربران

بپرس