carve up


1- قطعه قطعه کردن، (به بخش های کوچکتر) بریدن 2- (عامیانه) کارد زدن به، کاردی کردن، با کارد زخمی کردن

جمله های نمونه

1. The dark days when imperialism could carve up the world at will are gone for ever.
[ترجمه گوگل]روزهای سیاهی که امپریالیسم می توانست جهان را به میل خود بسازد، برای همیشه از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]روزه ای تاریک که امپریالیسم در جهان حک مفرما خواهد شد، برای همیشه باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The two companies are attempting to carve up a large slice of America's publishing industry between them.
[ترجمه گوگل]این دو شرکت در تلاشند تا بخش بزرگی از صنعت نشر آمریکا را بین خود تقسیم کنند
[ترجمه ترگمان]این دو شرکت تلاش می کنند تا بخش بزرگی از صنعت چاپ آمریکا را بین آن ها تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We saw the van carve up several cars, before turning left.
[ترجمه گوگل]ما دیدیم که ون چند ماشین را قبل از اینکه به چپ بپیچد، تراشید
[ترجمه ترگمان]ما دیدیم که ون قبل از اینکه به طرف چپ منحرف شود چندین ماشین را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rather than compete, they would join forces and carve up the market.
[ترجمه گوگل]آنها به جای رقابت، به نیروها می پیوندند و بازار را می سازند
[ترجمه ترگمان]بجای رقابت، آن ها به نیروها پیوستند و بازار را تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. business acquisitions, and other companies to carve up Yahoo's other businesses.
[ترجمه گوگل]کسب و کار، و شرکت های دیگر برای حفاری تا کسب و کار دیگر یاهو
[ترجمه ترگمان]کسب و کاره ای مربوط به کسب و کارها و سایر شرکت ها برای ایجاد مشاغل دیگر Yahoo!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In winter, carve up the snow at fields such as Thredbo and Perisher Blue.
[ترجمه گوگل]در زمستان، برف را در مزارعی مانند تردبو و پریشر بلو بچینید
[ترجمه ترگمان]در زمستان برف در مزارعی از قبیل Thredbo و perisher آبی حک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Life in Color: Green Valleys carve up Kansas' Texaco Hill, part of the Tallgrass Prairie National Preserve.
[ترجمه گوگل]زندگی در رنگ: دره‌های سبز تپه تگزاکو کانزاس، بخشی از حفاظت‌شده ملی دشت تالگرس، را به تصویر کشیده است
[ترجمه ترگمان]زندگی در رنگ: دره ها در Kansas Texaco، بخشی از حفظ ملی Tallgrass Prairie شکل می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One way to carve up a market is to identify preference segments.
[ترجمه گوگل]یکی از راه‌های ایجاد بازار، شناسایی بخش‌های ترجیحی است
[ترجمه ترگمان]یک راه برای ایجاد یک بازار شناسایی بخش های اولویت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In essence, it allows you to carve up multiple workload environments inside of one host and OS kernel.
[ترجمه گوگل]در اصل، به شما این امکان را می‌دهد که محیط‌های بار کاری متعددی را در یک هاست و هسته سیستم عامل ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]در اصل، به شما این امکان را می دهد که محیط های کاری چندگانه درون یک میزبان و هسته سیستم عامل را ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Take one juicy Wilkinson Sword League Cup opponent, gradually introduce a false sense of security - then carve up.
[ترجمه گوگل]یک حریف آبدار جام لیگ شمشیر Wilkinson را انتخاب کنید، به تدریج احساس امنیت کاذب را معرفی کنید - سپس حک کنید
[ترجمه ترگمان]یک حریف آبدار Wilkinson Sword را در نظر بگیرید، به تدریج حس نادرستی از امنیت را معرفی کنید - سپس حک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They wheeled in the rocket scientists, who started to carve up mortgage securities into itty-bitty pieces.
[ترجمه گوگل]آنها دانشمندان موشکی را که شروع به تقسیم اوراق بهادار وام مسکن به قطعات کوچک کردند، وارد کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در میان دانشمندان موشک چرخیدند که شروع به کندن اوراق رهنی به قطعات itty کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They forcibly occupied leased territory, divided into spheres of influence, an attempt to carve up China, China as a colony changed.
[ترجمه گوگل]آنها به زور سرزمین های اجاره ای را اشغال کردند که به حوزه های نفوذ تقسیم شده بود، تلاشی برای جدا کردن چین، چین به عنوان یک مستعمره تغییر یافته
[ترجمه ترگمان]آن ها به اجبار منطقه اجاره ای را اشغال کردند، به حوزه نفوذ تقسیم شدند، تلاشی برای ایجاد چین، چین به عنوان یک مستعمره تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In winter, hit Australia's highest ski slopes at Charlotte Pass or carve up the snow at Thredbo and Perisher Blue.
[ترجمه گوگل]در زمستان، در گذرگاه شارلوت به مرتفع‌ترین پیست‌های اسکی استرالیا بروید یا برف‌ها را در تردبو و پریشر بلو بریزید
[ترجمه ترگمان]در زمستان، بالاترین شیب اسکی استرالیا در گردنه شارلوت است و یا برف را در Thredbo و perisher آبی حکاکی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. According to the prevalent Chinese interpretation of its history, foreign powers have stood ready to carve up China since the mid-1800s.
[ترجمه گوگل]بر اساس تفسیر رایج چینی ها از تاریخ آن، قدرت های خارجی از اواسط دهه 1800 آماده شکستن چین بوده اند
[ترجمه ترگمان]طبق تفسیر رایج چین از تاریخ این کشور، قدرت های خارجی از اواسط دهه ۱۸۰۰ آماده اند تا چین را تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cut or slice into pieces (e.g. a baked chicken); mutilate; have a profound victory over the other person or team (slang)

پیشنهاد کاربران

This slang term is used to describe the act of performing surgery. It implies that the surgeon is cutting into the patient’s body to remove or repair something.
اصطلاح عامیانه
عمل جراحی کردن. به این معنی است که جراح بدن بیمار را برش می دهد تا چیزی را بردارد یا درمان کند.
...
[مشاهده متن کامل]

**************************************************************************************************
مثال؛
For example, a doctor might say, “I’m going to carve up the patient’s abdomen to remove the tumor. ”
In a conversation about surgical techniques, someone might ask, “How long does it take to carve up a patient?”
A nurse might warn a patient, saying, “The surgeon will need to carve you up, but don’t worry, you’ll be under anesthesia. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-surgery/
1 - جلوی ماشین دیگری پیچیدن
to drive past another car and then suddenly drive in front of it:
Some idiot carved us up on the way over here - I don't know how he missed us!
2 - تقسیم کردن به قطعات کوچکتر
...
[مشاهده متن کامل]

to divide something into smaller parts:
The Nazi - Soviet pact carved up the Baltic states in 1939.

تقسیم کردن؛ تقسیم کردنی که بر پایه نارضایتی باشد.
تجزیه کردن

بپرس