( اصطلاحاً ) دست و پا کردن ( بدست آوردن ) با تلاش و زحمت و پشتکار - او با تلاش و زحمت و پشتکار، برای خودش شهرتی دست و پا کرد ( she carved out a reputation for herself as a lawyer )
خلق موقعیت
( با تشکر از نظر کاربر Intangible )
( با تشکر از نظر کاربر Intangible )
برش ( carve - out ) مانند برش بخشی ( sectoral carveout ) - کنده کاری، تکه برداری، جا باز کردن با کندن تدریجی پرزحمت
ایجاد یا به دست آوردن موفقیت آمیز چیزی، به ویژه یک موقعیت کاری، با کار کردن برای آن
... [مشاهده متن کامل]
*************************************************************************************************
یه عبارت فعلی فوتبالی هم حساب میشه. وقتی میخوایم بگیم :
بچه ها موقعیت های زیادی خلق کردن
The lads carve out so many chances
بچه ها موقعیت های زیادی خلق کردن
چیزی دست و پا کردن
جای پا باز کردن
با توجه به تعریف فوق به نظرم بهترین و نزدیکترین معادل دسترنج باشد.
اینکه با تلاش مستلزم رنج و زحمت چیزی رو بساز ی و مانند آن.
تراشیدن
مثال :
he used a hammer and chisel to carve out a figure.
او از یک چکش و مقار برای تراشیدن یک شکل استفاده کرد .
مثال :
او از یک چکش و مقار برای تراشیدن یک شکل استفاده کرد .
پدید آوردن، سرشتن، هست کردن، پروردن، انشا، ایجاد
در آوردن، بیرون کشیدن، بیرون آور دن
خلق کردن، افریدن، بوجود اوردن، ایجاد کردن ( چیزی مفید از طریق فعالیت های ماهرانه )
معنی عمومی: استثنا به یک قاعده ، توافق موازی و ثانویه براساس یک توافق اولیه ، جداسازی از یک واحد
مالی، شرکتی : ایجاد یک شرکت تابعه توسط شرکت مادر که در یک بازار جدید کار کند
مالی، شرکتی : ایجاد یک شرکت تابعه توسط شرکت مادر که در یک بازار جدید کار کند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)