carte blanche

/ˈkɑːrtˈblænt͡ʃ//ˈkɑːtˈblænt͡ʃ/

معنی: کاغذ سفید، اختیار تام، کارت سفید، اختیار نامحدود
معانی دیگر: اختیار کامل، (فرانسه)، pl کارت سفید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: cartes blanches
• : تعریف: unrestricted authority, freedom, or discretion.
مترادف: blank check
مشابه: authority, license, passe-partout, passkey, permission, permit, sanction

جمله های نمونه

1. The new manager will be given carte blanche as long as she can increase the company's profits.
[ترجمه گوگل]به مدیر جدید تا زمانی که بتواند سود شرکت را افزایش دهد کارت بلاانش داده می شود
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید تا زمانی که بتواند سود شرکت را افزایش دهد، به اختیار تام قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They gave him carte blanche to make decisions.
[ترجمه گوگل]آنها برای تصمیم گیری به او کارت سفید دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها به او اختیار تام دادند که تصمیم بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was given carte blanche to say what he liked in the report.
[ترجمه گوگل]به او کارت سفید داده شد تا آنچه را که در گزارش دوست دارد بگوید
[ترجمه ترگمان]او اختیار تام داشت تا آنچه را که در گزارش دوست داشت بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The general manager gave his assistant carte blanche in this matter.
[ترجمه گوگل]مدیر کل به دستیار خود در این زمینه کارت سفید داد
[ترجمه ترگمان]مدیر کل به معاونش اختیار تام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had carte blanche to produce a film suitable for children.
[ترجمه گوگل]او برای تولید یک فیلم مناسب برای کودکان کارت سفید داشت
[ترجمه ترگمان]به او اختیار تام داده بود تا یک فیلم مناسب برای بچه ها تهیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I agreed on condition I had carte blanche as regards my adaptation of his text.
[ترجمه گوگل]من به شرط داشتن کارت سفید در مورد اقتباس از متن او موافقت کردم
[ترجمه ترگمان]من با شرایطی موافقت کردم که با توجه به تطبیق من از متن خود، اختیار تام داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The director was given carte blanche to make his epic movie.
[ترجمه گوگل]به کارگردان برای ساخت فیلم حماسی خود کارت سفید داده شد
[ترجمه ترگمان]به کارگردان اختیار تام داده شد تا فیلم حماسی او را بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had carte blanche to let rip.
[ترجمه گوگل]او کارت سفیدی داشت که اجازه می داد پاره شود
[ترجمه ترگمان] اون اختیار تام داشت که ول کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He now had carte blanche to pursue any major story in town and to inject his strong opinions unabashedly into his writings.
[ترجمه گوگل]او اکنون برای دنبال کردن هر داستان مهمی در شهر و تزریق بی شرمانه نظرات قوی خود را به نوشته هایش کارت سفید داشت
[ترجمه ترگمان]او اکنون اختیار تام را برای پی گیری هر داستان اصلی در شهر و تزریق نظرات قوی خود در نوشته های خود به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adopting a similar carte blanche philosophy with services has led to applications that use Web services internally for every single application function call—not exactly a performant solution!
[ترجمه گوگل]اتخاذ یک فلسفه کارت سفید مشابه با سرویس ها منجر به برنامه هایی شده است که از خدمات وب به صورت داخلی برای هر فراخوانی تابع برنامه استفاده می کنند - دقیقاً یک راه حل کارآمد نیست!
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک فلسفه مبتنی بر carte با خدمات به برنامه هایی منجر شده است که از خدمات وب برای هر برنامه کاربردی کاربردی استفاده می کنند - نه دقیقا یک راه حل performant!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A leader carte blanche may not be good for the country.
[ترجمه گوگل]یک رهبر کارت سفید ممکن است برای کشور خوب نباشد
[ترجمه ترگمان]یک رهبر به اختیار تام قرار است برای کشور خوب نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The president gave his minister carte blanche in foreign affairs.
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور به وزیر خود در امور خارجه اجازه داد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به وزیر خود اختیارات خود را در امور خارجه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have given carte blanche to the editor - in - chief in revising my articles.
[ترجمه گوگل]من در بازنگری مقالات خود به سردبیر - کارت بلانش داده ام
[ترجمه ترگمان]من به سردبیر در بازبینی مقالات خود، اختیار تام داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They gave him carte blanche to publish his proposals.
[ترجمه گوگل]آنها به او کارت سفید دادند تا پیشنهاداتش را منتشر کند
[ترجمه ترگمان]آن ها به او اختیار تام دادند تا پیشنهادها او را منتشر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاغذ سفید (اسم)
carte blanche

اختیار تام (اسم)
carte blanche

کارت سفید (اسم)
carte blanche

اختیار نامحدود (اسم)
carte blanche

انگلیسی به انگلیسی

• freedom of action, liberty to do as one pleases
if someone gives you carte blanche, they give you the authority to do whatever you think is right.

پیشنهاد کاربران

🔵Give Someone ) Carte Blanche ) 🔵
Allow someone complete freedom; entrust a decision to someone
Carte blanche🔵 is much like a blank check. In French, carte means "document" and blanche means "blank, " so the phrase means "blank document. " English retained that literal meaning: a carte blanche was a blank document signed in advance by one party and given to the other with permission to fill in conditions later
...
[مشاهده متن کامل]

Much like blank check, carte blanche also took on the extended meaning "complete freedom. "
👈🏿We gave the decorator carte blanche to furnish the house
👈🏿 Give yourself carte blanche to eat your favorite egg - centric dishes any time of day
👈🏿 If this precedent is allowed to stand, police officers would have carte blanche to coerce answers out of restrained individuals through pain
👈🏿 Ultimately, many universities read the CLS case as a carte blanche to impose membership and leadership restrictions on religious organizations
Merriam - WebsterDictionary@
🔵carte blanche🔵
noun
[ S or U ]
UK /ˌkɑːt ˈblɑ̃ːʃ/ US /ˌkɑːrt ˈblɑːnʃ/
complete freedom to do something
[ to infinitive ]
👈🏿 The landlord has given her carte blanche to redecorate the living room
👈🏿 A law passed in 1991 gave the president carte blanche in the appointment of the commander - in - chief and the removal of top officers
👈🏿Nevertheless, an institutional policy that simply gives a surrogate carte blanche to decline measures that are intended only to prevent patient suffering seems deeply flawed
👈🏿 Yet the prerogative to articulate individual goals of treatment does not give the patient carte blanche
👈🏿 The contributors, both established and emerging international scholars in the field, have been given carte blanche to choose which live performance they will analyse
CambridgeDictionary@
:Alternative forms
give Carte Blanche
:Derived term
Carte blanche
اصطلاح، با مفهوم فارسی:
*اختیار تام دادن به کسی*
( برای انجام کاری و یا تصمیم گیری پیرامون موضوع یا موضوعات مورد نظر )
*چک سفید امضاء دادن*
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM

اقتدار کامل
اختیار تام

بپرس