carry out

/ˈkæriˈaʊt//ˈkæriaʊt/

معنی: انجام دادن، پیش بردن، عمل اوردن
معانی دیگر: (از مرحله نقشه ریزی) به مرحله ی عمل رساندن، به انجام رسانیدن، وابسته به این نوع چمدان، (در سفر با هواپیما) چمدان دستی، چمدان کوچک (که بتوان با خود به هواپیما برد و زیر صندلی یا در اشکاف بالای سر جا داد)، (امریکا- در رستوران ها) وابسته به غذا که از رستوران به منزل می برند (carry-out هم می نویسند)

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
حالات: carries out, carrying out, carried out
(1) تعریف: to bring to completion.
مشابه: achieve, discharge, do, execute, fulfill, perfect, perform, prosecute, transact

- The team of researchers carried out two important studies last year.
[ترجمه Negin] تیم محققان سال گذشته دو مطالعه مهم انجام دادند
|
[ترجمه گوگل] تیم محققان در سال گذشته دو مطالعه مهم را انجام دادند
[ترجمه ترگمان] تیم محققان سال گذشته دو مطالعه مهم انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The first task was easy to carry out, but the second was more difficult.
[ترجمه روژان] انجام اولین وظیفه آسان بود، اما دومی دشوارتر بود.
|
[ترجمه گوگل] انجام کار اول آسان بود، اما کار دوم دشوارتر بود
[ترجمه ترگمان] انجام اولین کار آسان بود، اما دومی دشوارتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They carried out their plan very carefully.
[ترجمه عباس] آنها برنامه خود را خیلی دقیق اجرا کردند
|
[ترجمه شان] آن ها برنامه خود را با دقت بسیار ، به انجام رساندند.
|
[ترجمه گوگل] آنها نقشه خود را با دقت کامل انجام دادند
[ترجمه ترگمان] آن ها نقشه خود را بسیار دقیق اجرا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to comply with; obey.
مشابه: abide by, accomplish, obey

- The lieutenant carried out the captain's orders.
[ترجمه گوگل] ستوان دستورات کاپیتان را اجرا کرد
[ترجمه ترگمان] ستوان دستور ناخدا را اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You must carry out the instructions exactly; otherwise, you will fail.
[ترجمه گوگل] شما باید دستورالعمل ها را دقیقاً انجام دهید در غیر این صورت شکست خواهید خورد
[ترجمه ترگمان] باید دستورهای لازم را اجرا کنی، وگرنه شکست خواهی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of food prepared in a commercial establishment, ready to eat but to be taken off the premises; take-out.
اسم ( noun )
• : تعریف: a commercial establishment that prepares and sells food that is usu. eaten somewhere else; take-out.

جمله های نمونه

1. We've still got to carry out an evaluation of the results.
[ترجمه گوگل]ما هنوز باید یک ارزیابی از نتایج انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما هنوز باید ارزیابی نتایج را انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You must carry out my orders.
[ترجمه گوگل]شما باید دستورات من را اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید دستوراتم رو اجرا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We need to carry out a proper evaluation of the new system.
[ترجمه گوگل]ما باید یک ارزیابی مناسب از سیستم جدید انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید یک ارزیابی مناسب از سیستم جدید انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although in poor health, she continued to carry out her duties.
[ترجمه گوگل]او اگرچه در وضعیت سلامتی ضعیفی قرار داشت، به انجام وظایف خود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]او با اینکه در وضعیت سلامت بدی بود، همچنان به انجام وظایف خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These countries need to carry out far-reaching reforms to modernize their economies.
[ترجمه گوگل]این کشورها باید اصلاحات گسترده ای را برای نوسازی اقتصاد خود انجام دهند
[ترجمه ترگمان]این کشورها باید اصلاحات گسترده ای را برای مدرن کردن اقتصاد خود انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The local authority is to carry out a feasibility study into expanding the old stadium.
[ترجمه گوگل]مقامات محلی قرار است یک مطالعه امکان سنجی برای توسعه ورزشگاه قدیمی انجام دهند
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی باید یک مطالعه امکان سنجی برای توسعه ورزشگاه قدیمی انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pilot has to carry out a series of complex manoeuvres.
[ترجمه گوگل]خلبان باید یک سری مانورهای پیچیده را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]خلبان باید یک سری مانورهای پیچیده را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is important to carry out regular stock checks.
[ترجمه گوگل]انجام چک های منظم موجودی انبار مهم است
[ترجمه ترگمان]انجام بازرسی های معمول سهام مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We carry out spot checks on the vehicles before they leave the depot.
[ترجمه گوگل]ما قبل از خروج وسایل نقلیه از انبار، چک های نقطه ای را انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه از ایستگاه خارج شوند، یک دسته چک را برای ماشین حمل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They failed to carry out their objectives.
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند به اهداف خود عمل کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند اهدافشان را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is prepared to carry out her threat to resign.
[ترجمه گوگل]او آماده است تهدید خود مبنی بر استعفا را عملی کند
[ترجمه ترگمان]او آماده است تا تهدید خود را برای استعفا انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A local building firm will carry out the conversion of the farm buildings into business units.
[ترجمه گوگل]یک شرکت ساختمانی محلی تبدیل ساختمان های مزرعه را به واحدهای تجاری انجام خواهد داد
[ترجمه ترگمان]یک شرکت ساختمانی محلی تبدیل ساختمان های مزرعه به واحدهای تجاری را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prime minister will carry out no official public engagements during the month of August.
[ترجمه شان] نخست وزیر طی ماه آگوست، هیچ گونه اشتغالات رسمی عمومی ، نخواهد داشت.
|
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در ماه اوت هیچ گونه تعهد رسمی عمومی انجام نخواهد داد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در طی ماه اوت هیچ نشست رسمی رسمی انجام نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A contract can ensure that landlords carry out the works for which they are legally responsible.
[ترجمه گوگل]یک قرارداد می تواند تضمین کند که مالکان کارهایی را که قانوناً مسئول آن هستند انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]یک قرارداد می تواند تضمین کند که مالکین قانونی که به طور قانونی مسئول آن هستند را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The princess will continue to carry out royal engagements .
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم به انجام نامزدی سلطنتی ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده خانم به اشتغالات سلطنتی ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He came out of a side door, clutching a carry-out.
[ترجمه گوگل]او از در کناری بیرون آمد، در حالی که یک وسیله حمل را در دست گرفته بود
[ترجمه ترگمان]او از یک در فرعی بیرون آمد و دستش را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Let's get a carry-out.
[ترجمه گوگل]بیایید یک کار انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]بیا از اینجا بریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. When ordering ask for delivery or carryout.
[ترجمه گوگل]هنگام سفارش درخواست تحویل یا تحویل بگیرید
[ترجمه ترگمان]زمانی که دستور تحویل یا تحویل داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It is of great significance to carryout the study on EME of three-ring gear drive to increase the bearing capacity, minimize the volume and reduce the cost.
[ترجمه گوگل]انجام مطالعه بر روی EME چرخ دنده سه حلقه برای افزایش ظرفیت باربری، به حداقل رساندن حجم و کاهش هزینه اهمیت زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]از اهمیت زیادی برخوردار است که مطالعه را بر روی eme از جعبه دنده سه حلقه ای برای افزایش ظرفیت باربری، به حداقل رساندن حجم و کاهش هزینه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Is skilled manpower available to carryout machineries maintenance?
[ترجمه گوگل]آیا نیروی انسانی ماهر برای انجام تعمیرات ماشین آلات در دسترس است؟
[ترجمه ترگمان]نیروی انسانی ماهر برای تعمیر و نگهداری machineries در دسترس است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. How to carryout the police of talent, make good use of development for business, put forward the measurement of transformed of talent.
[ترجمه گوگل]چگونه می توان پلیس استعداد را انجام داد، از توسعه برای کسب و کار به خوبی استفاده کرد، اندازه گیری استعداد تبدیل شده را مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان پلیس استعداد را به کار برد، از توسعه برای کسب و کارها استفاده خوبی کرد، ارزیابی تغییر استعداد را مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It is also necessary to carryout some degree of synchronic work before making a diachronic linguistics .
[ترجمه گوگل]همچنین لازم است قبل از ساختن یک زبان شناسی دیاکرونیک درجاتی از کار همزمان انجام شود
[ترجمه ترگمان]همچنین لازم است که قبل از ایجاد یک زبان شناسی diachronic، مقداری از کار synchronic را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Carryout the rule of classification in the management of export.
[ترجمه گوگل]اجرای قانون طبقه بندی در مدیریت صادرات
[ترجمه ترگمان]carryout قاعده طبقه بندی در مدیریت صادرات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The government has allowed restaurants to provide carryout service, but business is slow.
[ترجمه گوگل]دولت به رستوران ها اجازه داده است که خدمات حمل و نقل ارائه دهند، اما تجارت کند است
[ترجمه ترگمان]دولت به رستوران ها اجازه می دهد تا خدمات carryout ارائه کنند، اما تجارت کند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. They will also be required to write and carryout the commissioning function test procedures.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین ملزم به نوشتن و انجام مراحل تست عملکرد راه اندازی خواهند بود
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین ملزم خواهند بود که مراحل آزمایش عملکرد را بنویسند و اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. And we should certainly carryout these plans to the letter.
[ترجمه گوگل]و ما قطعا باید این برنامه ها را به طور کامل انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]و ما قطعا باید این طرح ها را به نامه بفرستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. If carryout, register new customer or allow log in, ask for a desired time of picking up.
[ترجمه گوگل]در صورت انجام، ثبت نام مشتری جدید یا اجازه ورود به سیستم، زمان مورد نظر را برای تحویل درخواست کنید
[ترجمه ترگمان]اگر carryout، یک مشتری جدید را ثبت کرده و یا اجازه ورود به سیستم را می دهد، درخواست زمان مورد نظر را بپرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Each of you will be required to plan and carryout a documentary photo project.
[ترجمه گوگل]هر یک از شما ملزم به برنامه ریزی و اجرای یک پروژه عکس مستند خواهید بود
[ترجمه ترگمان]هر یک از شما برای برنامه ریزی و تهیه یک پروژه عکس مستند مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انجام دادن (فعل)
accomplish, complete, achieve, do, perform, carry out, fulfill, make, implement, administer, administrate, put on, pay, char, consummate, do up, effectuate

پیش بردن (فعل)
encourage, advance, carry out, further, expedite, hustle

عمل اوردن (فعل)
carry out, execute, conduct, produce, manufacture

تخصصی

[ریاضیات] کردن، انجام دادن، محاسبه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• put into practice, accomplish, perform

پیشنهاد کاربران

انجام دادن اجرا کردن، عملی کردن، عملی کردن یک قول، یک تهدید، یک نقشه، یک سفارش
گذشته: carried out ، گذشته: carried out، گذشته کامل: carried out
کامنت دومی هم درباره ی carry on نوشتم که فرقش رو متوجه بشید.
...
[مشاهده متن کامل]

Carry out your research without your teacher's help
It is essential to carry out a thorough analysis of market trends before launching a new product
The research team will carry out experiments to test the hypothesis and gather data
The detective was assigned to carry out the investigation into the mysterious disappearance
The janitor had to carry out the trash from every office in the building
Can you carry out the groceries from the car
The movers were hired to carry out the furniture from the old apartment to the new one

گذشته: carried on ، گذشته: carried on ، گذشته کامل: carried on.
به معنی ادامه دادن، انجام دادن با دقت و تمرکز، انجام و جروبحث کردن گلایه کردن، "انجام" و رابطه نامشروع داشتن
نمونه:
Carry on with your work while I'm gone
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی که من نیستم به کارت ادامه بده.
He was shouting and carrying on
او داشت فریاد می زد و جروبحث می کرد.
Carry on until you get to the junction, then turn left
ادامه بده تا به چهارراه برسی، بعد به چپ بپیچ.
His wife found out he'd been carrying on with another woman
همسرش فهمید که او با زنی دیگر رابطه نامشروع داشته است.

اعدام شدن ، مترادف execute است
معنی : انجام دادن - عمل کردن :
۱ - به قولی که قبلا دادی ( حرفی که قبلا زدی )
۲ - چیزی که کسی ازت میخواد
۳ - چیزی که نیاز است انجام بدی ( به منظور سازماندهیش )
1 - انجام دادن
عبارت "carry out" به معنای انجام دادن، انجام دادن یا اجرا کردن یک فعالیت، وظیفه، پروژه یا دستورالعمل مشخص است. این عبارت به استفاده در مواردی محدود نیست و می تواند به فعالیت های مختلف اشاره کند. همچنین، معمولاً "carry out" به منظور انجام یک فعالیت با دقت و به طور کامل به کار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

در زیر چند مثال از استفاده های مختلف "carry out" آورده شده است:
- "The research team will carry out a series of experiments to test their hypothesis. "
( تیم پژوهشی یک سری آزمایش برای تست فرضیه خود انجام خواهد داد. )
- "It is important to carry out regular maintenance on your car to ensure its optimal performance. "
( انجام دادن نگهداری منظم بر روی ماشین شما برای تضمین عملکرد بهینه آن اهمیت دارد. )
- "The company hired a professional auditor to carry out an internal audit of its financial records. "
( شرکت یک حسابرس حرفه ای را استخدام کرد تا یک حسابرسی داخلی از سوابق مالی خود انجام دهد. )
- "The government is committed to carrying out educational reforms to improve the quality of the education system. "
( دولت متعهد است اصلاحات آموزشی را برای بهبود کیفیت سیستم آموزشی انجام دهد. )
به طور کلی، عبارت "carry out" برای اشاره به انجام دادن یک فعالیت یا پروژه با دقت و به طور کامل استفاده می شود.

carry: حمل کردن
carry out: انجام دادن
ایفا کردن
در جریان بودن
مرتکب شدن
مرتکب ( انجام کاری خلاف قانون ) شدن
به معنی مرگ ، روی دوش بردن جنازه.
I'll be here until the day they carry me out.
همینجا خواهم ماند تا روزی که جنازه ام رو ببرن.
انجام یک وظیفه
carry - on میشه چمدان کوچک
1. carry out my work tasks
2. carry out foods
3. carry on luggage
بیرون بردن
Do or perform
از پسِ کاری برآمدن
به اجرا درآوردن چیزی
The ability to carry out the simplest conversation requires profound knowledge
a new survey is now being carried out to determine how serious the threat of extinction really is.
دوستان معنی اصلی این کلمه به معنای انجام دادن چیزی میشه که همون do میشه
Census is usually carried out by the government
سرشماری معمولا توسط دولت انجام میشه.
Do, perform.
We need to carry out more research into cancer.
He carried out his threat and left the company.
عملی کردن، پیش بردن
عمل کردن به
انجام دادن
اجرا کردن
به انجام رسیدن،
بعمل آمدن
Research studies carried out in Italy confirmed the theory
[هزاره]:
[نقشه، فکر و غیره] اجرا کردن، تحقق بخشیدن، به مرحله عمل درآوردن، عملی کردن، به کار بستن، پیاده کردن؛
[قانون، فرمان] مُجرا داشتن، اجرا کردن؛
[آزمایش، تحقیق، اصلاح] انجام دادن، پیش بردن؛
[وظیفه، تعهد، قول] عمل کردن به، وفا کردن به
1 اجرا کردن ( برنامه نقشه ) هرچیز به جز سرگرمی با perform اشتباه نگیرید دقت کنید زبان انگلیسی زبان بسیار علمی و دقیقیه پس به این نکات توجه داشته باشید
2 عملی کردن ( محقق کردن )
به مثال زیر توجه کنید هر دوتا معنی بالا رو در خود دارد
...
[مشاهده متن کامل]

I was elected to carry out a program, the governor said, and I have every intention of carrying it out.

انجام دادن
به معنی انجام دادن یا به انجام رساندن و با کلمات بسیاری مثل resarch, project, experiment, task و غیره به کار میره
غذای بیرون بر
perform
رستوران شبانه یا شب کار
در حقوق به معنی مرتکب شدن
صورت دادن
خانم فریبا carry on میشه ادامه دادن
درجمله به معنی doگاهی معنی میشه
مثال:as they were still able to carry out Limited rengr of rotine activities
انجام دادن، انجام شدن
Carry out the family= fulfil the family needs
برآورده کردن
Do and complete a task
To do something that you have said you wil do it
انجام کاری که قولش را داده اید
بیرون بر

عملی کردن ( قولی که داده آید، حرفی که زده آید، . . )
A shop or restaurant where you can buy a meal and take it somewhere else, often home to eat
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس