carry on

/ˈkæriˈɑːn//ˈkæriɒn/

معنی: ادامه دادن
معانی دیگر: 1- رفتار کردن، پرداختن به 2- (مثل سابق) عمل کردن، ادامه دادن 3- (عامیانه) ادا و اصول در آورن، رفتار بچگانه یا افراط آمیز داشتن 4- رابطه ی نامشروع داشتن 5- انجام دادن، رفتار غیراخلاقی یا خل وار یا افراط آمیز، رابطه ی نا مشروع

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to persist or persevere.
مشابه: manage, muddle through, proceed

- She carried on despite the loss.
[ترجمه گوگل] او با وجود باخت ادامه داد
[ترجمه ترگمان] او با وجود باخت، ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to behave, esp. verbally, in an unsuitable or hysterical manner.
مشابه: act up, spout
صفت ( adjective )
• : تعریف: of luggage, small enough to be stored in the passenger cabin of an airplane.
اسم ( noun )
• : تعریف: a piece of luggage small enough to be stored in the passenger cabin of an airplane.

جمله های نمونه

1. please put your carry-on luggage either under your seat or in the overhead compartment
لطفا چمدان های (کوچک) خود را یا زیر صندلی یا در اشکاف بالاسر قرار دهید.

2. I'll certainly carry on living here for the foreseeable future.
[ترجمه مینا] من مطمئنا به زندگی در اینجا به خاطر قایل پیش بینی بودنش ادامه میدهم
|
[ترجمه گوگل]من مطمئناً در آینده ای قابل پیش بینی در اینجا زندگی خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من مطمئنا برای آینده اینجا زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can the human race carry on expanding and growing the same way that it is now?
[ترجمه گوگل]آیا نسل بشر می تواند به همان شکلی که اکنون است به گسترش و رشد ادامه دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا نژاد بشر می تواند به همین شکل رشد کند و رشد کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They'll carry on with their plan.
[ترجمه گوگل]آنها به برنامه خود ادامه خواهند داد
[ترجمه ترگمان]اونا نقشه شون رو اجرا می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You'll finish up dead if you carry on drinking like that.
[ترجمه گوگل]اگر اینطور به مشروب خوردن ادامه بدی مرده میشی
[ترجمه ترگمان]اگه اینطوری مشروب بخوری می میری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let's carry on this discussion at some other time.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید این بحث را در زمان دیگری ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید در زمان دیگری این بحث را ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Carry on until you get to the junction, then turn left.
[ترجمه گوگل]ادامه دهید تا به تقاطع برسید، سپس به چپ بپیچید
[ترجمه ترگمان]ادامه بده تا اینکه به نقطه اتصال برسی، بعد به چپ بپیچ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sorry to interrupt, do carry on .
[ترجمه گوگل]متاسفم که قطع می کنم، ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]ببخشید که مزاحم شدم، ادامه بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was no one left to carry on the tradition .
[ترجمه گوگل]کسی نمانده بود که این سنت را ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]دیگه کسی نمونده بود که این سنت رو اجرا کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If he wants to carry on living here, he's going to have to change his ways and learn to be a bit more tidy.
[ترجمه گوگل]اگر او بخواهد به زندگی در اینجا ادامه دهد، باید راه خود را تغییر دهد و یاد بگیرد که کمی مرتب تر باشد
[ترجمه ترگمان]اگر او بخواهد اینجا زندگی کند، باید راهش را عوض کند و یاد بگیرد کمی more باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you carry on in that way, you'll get the school a bad name.
[ترجمه گوگل]اگر به این روش ادامه دهید، نام مدرسه بد می شود
[ترجمه ترگمان]اگه این طوری ادامه بدی، به مدرسه اسم بدی پیدا می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you carry on driving like that, it'll only be a matter of time before you have an accident.
[ترجمه گوگل]اگر همینطور به رانندگی ادامه دهید، فقط زمان زیادی است که تصادف کنید
[ترجمه ترگمان]اگر تو این طوری رانندگی کنی، فقط زمان کمی طول می کشد تا تو تصادف کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We must carry on hoping for the best.
[ترجمه گوگل]ما باید به امید بهترین ها ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]باید امید بهترین ها را داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'll fail all your exams if you carry on truanting.
[ترجمه گوگل]اگر به فرار از مدرسه ادامه دهید، در تمام امتحانات مردود خواهید شد
[ترجمه ترگمان]اگر به truanting ادامه بدهی، تو تمام امتحانات خود را شکست خواهی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They will carry on their negotiations next week.
[ترجمه گوگل]آنها هفته آینده مذاکرات خود را ادامه خواهند داد
[ترجمه ترگمان]آن ها مذاکرات خود را هفته آینده انجام خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادامه دادن (فعل)
further, run, bring on, keep, maintain, continue, hang on, carry on, extend, hold over, run on

انگلیسی به انگلیسی

• continue; behave wildly or childishly
small piece of luggage that is allowed inside the cabin of a passenger airplane
a carry-on is behaviour that you think is annoying and unnecessary; an informal use.
carry-on luggage can be taken onto a plane with you, instead of being stored in the luggage hold.
small luggage that is brought aboard of airplane or train

پیشنهاد کاربران

phrasal verbs with carry
📌carry out ( verb particle ) انجام دادن
🔰 do or perform
📌carry over ( verb particle ) موکول کردن / انتقال دادن
🔰continue past a set time
📌carry on ( verb particle ) ادامه دادن
🔰continue a specific activity
جنگ افروزی
carry on ( a war or campaign ) .
رفتار کردن، برخورد کردن، مواجه شدن، واکنش دادن نسبت به چیزی، تا کردن با چیزی
برای مثال: I don't usually carry on like that
ترجمه: معمولاً اونطوری واکنش نمیدم
یا
معمولاً اونطوری رفتار نمی کنم ( با قضیه برخورد نمی کنم )
دنباله کاری را گرفتن
به این جملات توجه کنید :
He can't carry on this sport because of his injuries
در این جا به معنی شرکت کردن و engage in آمده
The boys were carrying on all day !
در اینجا به معنی به این طرف و آن طرف دویدن و بالا و پایین پریدن میده
carry - on ( n ) =a small bag or case that you carry onto a plane with you, e. g. Only one carry - on is allowed. carry - on luggage.
carry on
carry on = continue
carry on = ادامه دادن
continue = ادامه دادن
carry on / carry out/ carry away
carry on = ادامه دادن
carry out =انجام دادن
carry out = do
carry away = حمل کردن
😊💙
can we carry on with this exercise
از پس کاری برآمدن
Don’t worry about us, we will carry on.
1 ادامه دادن، دنبال کردن:ببخشید حرفتون رو قطع کردم، لطفا ادامه بدید! مادرم داره برنامه تلویزیون رو دنبال میکنه ( تماشا میکنه ) 2 طرز رفتار _بطور خاصی رفتار کردن :طوری رفتار کنید انگار چیزی ندیدید! 3 همینطوری باقی موندن، همینطوری باشه : امیدوارم عشقمون همینطوریکه هست باقی بمونه!
ادامه دادن
ادامه دادن فعالیتی برای یک بازه زمانی
Carry on ادامه دادن
Carry on =ادامه دادن و هم معنی آن میشود go on
Continue with an activity for a period of time
کار خود را پیش بردن
continue
1. Continue
Despite the doctor's advice, he carried on smoking.
2. Complain, moan.
The way you are carrying on, you would think I had slept with your sister!!
3. Have relationship with.
Your brother is carrying on with that friend of his brother.
ادامه دادن معمولاً برای یک کار سخت
ادامه دادن
Begin your story at the beginning, and carry on to the end
پیشبرد
رسیدن
Carry on to hotel
چمدان دستی، چمدان کوچک ( در سفر با هواپیما )
to continue something that someone else started برای ادامه چیزی که شخص دیگری شروع کرد
Her daughter intends to carry on her mother’s research.
دخترش قصد دارد تحقیقات مادرش را ادامه دهد.
to behave in an angry, excited, or emotional way برای رفتار در حالت عصبانی، هیجان زده یا عاطفی
...
[مشاهده متن کامل]

‘It’s no good you carrying on, Mother, ’ said Sally. ‘I’m not going to marry him. ’
سالی گفت: مامان ( دیگه ادامش نده ) خوب نیست ادامه بدی، من قصد ازدواج با او رو ندارم.

carry on something ) to continue doing something ) ادامه دادن چیزی . ادامه دادن انجام چیزی
Carry on. You’re doing fine. خوب داری انجامش میدی ، ادامه بده.
He moved to London to carry on his work. رفت لندن ( نقل مکان کردبه لندن ) تا کارش رو ادامه بده.

1 - ادامه دادن به یک فعالیت یا تکلیف:you can carry on with a sport as long as you feel comfortable
2 - رفتارکردن به یک شیوه ی خاص:"they carry on in a very adult fashion"
3 - رفتار کردن به شیوه ای خارج از کنترل یا هیجانزده و مضطرب:The children have been carrying on all day
...
[مشاهده متن کامل]

4 - داشتن رابطه جنسی:Rachel and Marcus have been carrying on

continue with some thing
ادامه دادن - جر و بحث کردن

اسم ) : بار، چمدان، توشه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس