انجام دادن
phrasal verbs with carry
📌carry out ( verb particle ) انجام دادن
🔰 do or perform
📌carry over ( verb particle ) موکول کردن / انتقال دادن
🔰continue past a set time
📌carry on ( verb particle ) ادامه دادن
🔰continue a specific activity
جنگ افروزی
carry on ( a war or campaign ) .
رفتار کردن، برخورد کردن، مواجه شدن، واکنش دادن نسبت به چیزی، تا کردن با چیزی
برای مثال: I don't usually carry on like that
ترجمه: معمولاً اونطوری واکنش نمیدم
یا
معمولاً اونطوری رفتار نمی کنم ( با قضیه برخورد نمی کنم )
دنباله کاری را گرفتن
به این جملات توجه کنید :
He can't carry on this sport because of his injuries
در این جا به معنی شرکت کردن و engage in آمده
The boys were carrying on all day !
در اینجا به معنی به این طرف و آن طرف دویدن و بالا و پایین پریدن میده
carry - on ( n ) =a small bag or case that you carry onto a plane with you, e. g. Only one carry - on is allowed. carry - on luggage. carry on = continue
carry on = ادامه دادن
continue = ادامه دادن
carry on / carry out/ carry away
carry on = ادامه دادن
carry out =انجام دادن
carry out = do
carry away = حمل کردن
😊💙
can we carry on with this exercise
از پس کاری برآمدن
Don’t worry about us, we will carry on.
1 ادامه دادن، دنبال کردن:ببخشید حرفتون رو قطع کردم، لطفا ادامه بدید! مادرم داره برنامه تلویزیون رو دنبال میکنه ( تماشا میکنه ) 2 طرز رفتار _بطور خاصی رفتار کردن :طوری رفتار کنید انگار چیزی ندیدید! 3 همینطوری باقی موندن، همینطوری باشه : امیدوارم عشقمون همینطوریکه هست باقی بمونه!
ادامه دادن
ادامه دادن فعالیتی برای یک بازه زمانی
Carry on ادامه دادن
Carry on =ادامه دادن و هم معنی آن میشود go on
Continue with an activity for a period of time
کار خود را پیش بردن
continue
1. Continue
Despite the doctor's advice, he carried on smoking.
2. Complain, moan.
The way you are carrying on, you would think I had slept with your sister!!
3. Have relationship with.
Your brother is carrying on with that friend of his brother.
ادامه دادن معمولاً برای یک کار سخت
ادامه دادن
Begin your story at the beginning, and carry on to the end
پیشبرد
رسیدن
Carry on to hotel
چمدان دستی، چمدان کوچک ( در سفر با هواپیما )
to continue something that someone else started برای ادامه چیزی که شخص دیگری شروع کرد
Her daughter intends to carry on her mother’s research. دخترش قصد دارد تحقیقات مادرش را ادامه دهد.
to behave in an angry, excited, or emotional way برای رفتار در حالت عصبانی، هیجان زده یا عاطفی
... [مشاهده متن کامل]
‘It’s no good you carrying on, Mother, ’ said Sally. ‘I’m not going to marry him. ’
سالی گفت: مامان ( دیگه ادامش نده ) خوب نیست ادامه بدی، من قصد ازدواج با او رو ندارم.
carry on something ) to continue doing something ) ادامه دادن چیزی . ادامه دادن انجام چیزی
Carry on. You’re doing fine. خوب داری انجامش میدی ، ادامه بده.
He moved to London to carry on his work. رفت لندن ( نقل مکان کردبه لندن ) تا کارش رو ادامه بده.
1 - ادامه دادن به یک فعالیت یا تکلیف:you can carry on with a sport as long as you feel comfortable
2 - رفتارکردن به یک شیوه ی خاص:"they carry on in a very adult fashion"
3 - رفتار کردن به شیوه ای خارج از کنترل یا هیجانزده و مضطرب:The children have been carrying on all day
... [مشاهده متن کامل]
4 - داشتن رابطه جنسی:Rachel and Marcus have been carrying on
continue with some thing
ادامه دادن - جر و بحث کردن
اسم ) : بار، چمدان، توشه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)