صفت ( adjective )
مشتقات: carefully (adv.), carefulness (n.)
مشتقات: carefully (adv.), carefulness (n.)
• (1) تعریف: cautious and watchful in one's actions.
• مترادف: attentive, cautious, mindful
• متضاد: careless, heedless, inattentive, thoughtless
• مشابه: alert, cagey, chary, circumspect, close, gingerly, guarded, judicious, observant, on guard, prudent, safe, sparing, vigilant, wary, watchful
• مترادف: attentive, cautious, mindful
• متضاد: careless, heedless, inattentive, thoughtless
• مشابه: alert, cagey, chary, circumspect, close, gingerly, guarded, judicious, observant, on guard, prudent, safe, sparing, vigilant, wary, watchful
- He is a very careful driver, but his mother still worries.
[ترجمه حسین] او راننده بسیار دقیقی است. اما مادرش هنوز نگران او هست|
[ترجمه گوگل] او راننده ای بسیار محتاط است، اما مادرش همچنان نگران است[ترجمه ترگمان] او راننده بسیار محتاطی است، اما مادرش هنوز نگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Please be careful with your new laptop--don't drop it or spill anything on it.
[ترجمه *] لطفا مراقب لپ تاپ جدیدت باش و آن را پرتاب نکن و چیزی روی آن نریز|
[ترجمه هادی] لطفا مراقب لپتاپ جدیدت باش. نیاندازش و چیزی روی آن نریز.|
[ترجمه گوگل] لطفاً مراقب لپتاپ جدید خود باشید - آن را نیندازید یا چیزی روی آن نریزید[ترجمه ترگمان] لطفا با لپ تاپ جدیدت مراقب باش - بندازش یا هر چیزی رو روش بریزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is always careful in making important decisions.
[ترجمه گوگل] او همیشه در تصمیم گیری های مهم مراقب است
[ترجمه ترگمان] او همیشه در تصمیم گیری مهم محتاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او همیشه در تصمیم گیری مهم محتاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You need to be careful in your choice of words when you ask him this favor.
[ترجمه اصغر عابدی] هنگامی که از او تقاضایی دارید باید در انتخاب کلمات دقیق باشید|
[ترجمه گوگل] وقتی از او این لطف را میکنید باید در انتخاب کلمات دقت کنید[ترجمه ترگمان] وقتی این لطف را از او می کنی باید در انتخاب کلمات محتاط باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: painstaking and exact.
• مترادف: conscientious, diligent, fastidious, meticulous, painstaking, punctilious
• متضاد: careless, perfunctory, sloppy, slovenly
• مشابه: accurate, detailed, exact, fine, fussy, particular, precise
• مترادف: conscientious, diligent, fastidious, meticulous, painstaking, punctilious
• متضاد: careless, perfunctory, sloppy, slovenly
• مشابه: accurate, detailed, exact, fine, fussy, particular, precise
- The nurse did a careful job of stitching up the wound.
[ترجمه گوگل] پرستار کار دقیقی را برای بخیه زدن زخم انجام داد
[ترجمه ترگمان] پرستار کار دقیق روی زخم روی زخم را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پرستار کار دقیق روی زخم روی زخم را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He entered the data in a careful manner, avoiding any mistake.
[ترجمه گوگل] او داده ها را با دقت وارد می کرد و از هرگونه اشتباه اجتناب می کرد
[ترجمه ترگمان] با احتیاط به اطلاعات وارد شده بود و از هرگونه اشتباه پرهیز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با احتیاط به اطلاعات وارد شده بود و از هرگونه اشتباه پرهیز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: mindful, as of others' needs or feelings.
• مترادف: attentive, considerate, mindful, thoughtful
• متضاد: careless, inconsiderate, indifferent, thoughtless
• مشابه: concerned, regardful, solicitous
• مترادف: attentive, considerate, mindful, thoughtful
• متضاد: careless, inconsiderate, indifferent, thoughtless
• مشابه: concerned, regardful, solicitous
- He was always careful of his wife's sensitivities.
[ترجمه گوگل] همیشه مراقب حساسیت های همسرش بود
[ترجمه ترگمان] او همیشه مراقب حساسیت همسرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او همیشه مراقب حساسیت همسرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید