career

/kəˈrɪr//kəˈrɪə/

معنی: مقام یاشغل
معانی دیگر: مسیر (تند)، گذره، گذار، (مسیر شخص در زندگی یا در حرفه ی به خصوصی) زیست راه، پیشه، حرفه، وابسته به کار همیشگی، زیست راهی، حرفه ای، با سرعت زیاد (و بلا اختیار) حرکت کردن، شتابان رفتن، (مثل اجل معلق) در رسیدن، (در اصل) مسیر مسابقه، دوره ی مسابقه، دوره زندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the course or development of one's life, or a phase in one's life, usually in connection with one's occupation.
مترادف: course, development, progression, road
مشابه: direction, journey, movement, progress, trek, trip, way

- He had a long career in the Navy.
[ترجمه Roza] او به مدت زیادی در نیروی دریایی کار میکرد
|
[ترجمه رها] او زمان بسیاری را در نیروی دریایی کار کرد
|
[ترجمه Helia] او مدت طولانی در نیرو دریایی کار می کرد
|
[ترجمه منصور اصفهانی] او سابقه طولانی در نیروی دریایی داشت
|
[ترجمه AmIr] او سابقه طولانی ای در نیروی دریایی داشت
|
[ترجمه شان] او دوران زندگی درازی را در نیروی دریایی سپری کرد.
|
[ترجمه گوگل] او سابقه طولانی در نیروی دریایی داشت
[ترجمه ترگمان] او دوران درازی در نیروی دریایی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Early in her academic career, she had published several papers on that subject.
[ترجمه mahi] او در اوایل دوران تحصیلی خود، چندین مقاله در این زمینه منتشر کرده بود.
|
[ترجمه گوگل] او در اوایل دوران تحصیلی خود، چندین مقاله در این زمینه منتشر کرده بود
[ترجمه ترگمان] او در ابتدای کار آکادمیک خود چندین مقاله در مورد این موضوع منتشر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her career as a teenage shoplifter ended abruptly when she was caught by a store manager.
[ترجمه حسین رحمانی] شغل او به عنوان یک دزد نوجوان به پایان رسید زمانی که توسط مدیر فروشگاه دستگیر شد
|
[ترجمه mahi] حرفه او به عنوان یک دزد مغازه نوجوان به طور ناگهانی به پایان رسید که توسط یک مدیر فروشگاه دستگیر شد.
|
[ترجمه گوگل] حرفه او به عنوان یک دزد مغازه نوجوان به طور ناگهانی به پایان رسید که توسط یک مدیر فروشگاه دستگیر شد
[ترجمه ترگمان] شغل او به عنوان یک نوجوان به طور ناگهانی زمانی که توسط مدیر فروشگاه دستگیر شد به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a profession or occupation chosen as a life's work.
مترادف: occupation, profession, vocation
مشابه: business, calling, craft, job, line, livelihood, living, m�tier, practice, pursuit, trade

- She wants to have a career as a scientist.
[ترجمه mahi] او می خواهد شغلی به عنوان یک دانشمند داشته باشد.
|
[ترجمه گوگل] او می خواهد شغلی به عنوان یک دانشمند داشته باشد
[ترجمه ترگمان] او می خواهد شغلی به عنوان یک دانشمند داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: speed of forward movement.
مترادف: course, movement, progress, progression
مشابه: advance

- The horse galloped at full career.
[ترجمه mahi] اسب به طور یکنواخت تاخت.
|
[ترجمه گوگل] اسب به طور کامل تاخت
[ترجمه ترگمان] اسب چهار نعل می تاخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: careers, careering, careered
• : تعریف: to run or move swiftly or wildly; rush.
مترادف: bolt, dash, rush, scud
مشابه: dart, fly, hurry, jump, run, scamper, scoot, scramble, speed, spring

- The driver had lost control and the car careered toward the cliff.
[ترجمه 👌🏿آریا فقیهان👌🏿] راننده کنترل خود را از دست داد و ماشین به طرف صخره رفت
|
[ترجمه گوگل] راننده کنترل خود را از دست داده بود و ماشین به سمت صخره حرکت کرد
[ترجمه ترگمان] راننده کنترل خود را از دست داده بود و ماشین به سوی صخره حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: having a specific profession or doing something as a profession.
مترادف: professional
مشابه: business

- He's decided to become a career soldier.
[ترجمه hamif] او تصمیم گرفت به یک سرباز حرفه ای تبدیل شود.
|
[ترجمه شان] اوتصمیم گرفت که " سرباز کادر " شود.
|
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفته است که یک سرباز حرفه ای شود
[ترجمه ترگمان] او تصمیم گرفت که به یک سرباز شغل تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a career diplomat
دیپلمات حرفه ای

2. a career soldier
سرباز کادر

3. my career as a teacher started forty years ago
کار من به عنوان معلم چهل سال پیش آغاز شد.

4. the career of a hide includes the tannery
گذار پوست به دباغ خانه می افتد.

5. his educational career lasted many years
زندگی تحصیلی او چندین سال طول کشید.

6. napoleon's meteoric career
دوران حکمرانی زودگذر و درخشان ناپلئون

7. the political career of general razmara
گذره ی سیاسی سرلشگر رزم آرا

8. the sun's career through the sky
مسیر خورشید در آسمان

9. a brilliant career
شغل یا حرفه ی بسیار خوب،سابقه ی درخشان

10. in full career
با حداکثر سرعت،با شتاب تمام

11. she envisioned a career in teaching
او شغل معلمی را در نظر گرفت.

12. early in his senatorial career
در اوایل دوران سناتوری او

13. he decided on a career in the army
او خدمت در ارتش را برگزید.

14. the top of his career
اوج ترقی او

15. john and david chose the career of medicine
جان و دیوید حرفه ی پزشکی را گزیدند.

16. she decided to embark on a career of nursing
تصمیم گرفت شغل پرستاری را پیش بگیرد.

17. he was now well launched on a law career
او اکنون در یک شغل قضایی برای خود جا گرفته بود.

18. this new library is a testimony to his career as a great statesman
این کتابخانه ی جدید یادآور دوران خدمت او به عنوان یک دولتمرد بزرگ است.

19. receiving the nobel prize was the crown of his career as a writer and scientist
دریافت جایزه ی نوبل (نقطه ی) اوج کار او به عنوان یک نویسنده و دانشمند بود.

20. the award sets the seal on a brilliant business career
این جایزه طلیعه ی یک عمر فعالیت درخشان بازرگانی است.

21. a series of fortuitous circumstances that helped advance her political career
یک سلسله موقعیت های فرخنده ای که به پیشرفت کارهای سیاسی او کمک کرد.

22. he went back to school to equip himself for a career in teaching
به مدرسه بازگشت تا خود را برای کار معلمی آماده کند.

23. She was intent on pursuing a career in business.
[ترجمه گوگل]او قصد داشت حرفه ای در تجارت را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت شغل خود را در کسب وکار دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. When he began his musical career, King played only for black audiences.
[ترجمه گوگل]زمانی که کینگ فعالیت موسیقی خود را آغاز کرد، فقط برای تماشاگران سیاه پوست می نواخت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او حرفه موسیقی خود را آغاز کرد، کینگ تنها برای تماشاگران سیاه بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. She's at the peak of her career.
[ترجمه گوگل]او در اوج حرفه خود است
[ترجمه ترگمان]او در اوج حرفه خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. She forged a new career in the music business.
[ترجمه گوگل]او حرفه جدیدی در تجارت موسیقی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]اون یه شغل جدید تو کار موسیقی جعل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. She has been concentrating on her career.
[ترجمه گوگل]او روی حرفه خود تمرکز کرده است
[ترجمه ترگمان] اون داره به کارش تمرکز می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. We wish her luck in her new career.
[ترجمه گوگل]برای او در حرفه جدید آرزوی موفقیت داریم
[ترجمه ترگمان]ما آرزوی موفقیت او در حرفه جدیدش را آرزو می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقام یاشغل (اسم)
career

انگلیسی به انگلیسی

• profession; fast run, gallop
rush, dash, speed, hurtle
professional, of a career
a career is a type of job or profession that someone does for a long period of their life and in which they hope to gain advancement.
your career is the part of your life that you spend working.
if a person or vehicle careers somewhere, they move fast and in an uncontrolled way.

پیشنهاد کاربران

1. شغل. حرفه. کار 2. زندگی. زندگانی 3. دوره. دوران 4. سرعت برق آسا 5. حرفه ای. شغلی 6. مثل برق رفتن. با سرعت زیاد رفتن 7. این ور و آن ور دویدن
مثال:
a business career
یک حرفه و شغل تجارت
a career politician
...
[مشاهده متن کامل]

یک سیاستمدار حرفه ای
they careered down the hill
آنها با سرعت زیاد رفتند پایین تپه / آنها مثل برق رفتند پایین تپه

Career =
occupation
Or
Job
شغل/حرفه.
به پیشه ای که برای مدت قابل توجهی از زندگی یک فرد پذیرفته شده و دارای فرصت پیشرفت است گفته می شود.
در جایگاه فعل به معنی سریع و تند حرکت کردن
( فعل ) مثل برق و باد رفتن
حرفه / شغل
مثال: She's had a successful career in finance.
او در حرفه مالی موفق بوده است.
خب، صحبت از "career" و "job"، دو مفهوم مشابه و متفاوت در زمینه ی وضعیت شغلی فرد است.
"Job" به معنای یک شغل خاص یا کار خاص است که یک فرد برای کسب درآمد یا انجام دادن کارهای روزمره انتخاب می کند. این می تواند چیزی موقت یا دائم باشد و می تواند مربوط به هر نوع کسب و کار یا وظیفه ای باشد، حتی اگر تخصص یا حیطه ی وسیعی نداشته باشد. مثلاً: "She got a job as a receptionist at the hotel. "
...
[مشاهده متن کامل]

از سوی دیگر، "career" نشان دهنده ی یک مسیر شغلی طولانی مدت است که یک فرد در زمان، معمولاً با پیشرفت و رشد، دنبال می کند. به عبارت دیگر، "career" به معنای تجربه و توانایی های شغلی فرد در طول زمان است. این مفهوم به صورت گسترده تری به تعهدات، تحصیلات، تخصص ها و تجارب یک فرد در زمینه ی شغلی اش اشاره دارد. مثلاً: "She has had a successful career in finance. "
بنابراین، "job" بیشتر به توضیح یک وظیفه یا شغل خاص محدود است در حالی که "career" به معنای مسیر شغلی و توسعه ی شغلی فرد است. این دو مفهوم می توانند به صورت همزمان استفاده شوند، زیرا یک فرد ممکن است یک شغل داشته باشد که به مرور زمان به یک مسیر شغلی یا یک "career" تبدیل شود.
منبع CHAT GPT4. 00

مسلک
سمت
career: کار، حرفه
the series of jobs that you do in your working life, often with increasing relationship
دوره ی شغلی - دوره ی کاری
روند شغلی ، روندپیشرفت
زندگی کاری
کارراهه
راه پیشه
ره پیشه
مسئولیت
مثلا:
moral career: مسئولیت اخلاقی
شغل یا ادم خیلی کار بلد رو میگن
و یا مثلا میخوان یه مسیری رو توصیف کنناز career استفاده میکنن
کارنامه
Career اگر در ربط با گذشته باشد می شود "دوران شغلی یا حرفه ای یا کاری. " مثلا دوران کاری او به پایان رسیده است. His career has ended.
اگر در ربط با آینده و حال باشد، می شود "رشته یا حرفه. " tell me about your career.
در پست آقای احمد احمدی آمده است:
تصور کنید کسی از علی میپرسه
- علی شغلت چیه؟
علی جواب میده: - گوینده رادیو هستم، ولی دوست دارم کارگردان سینما بشم.
تو این مثال
شغل ( job ) علی گویندگی در رادیو هستش ولی حرفه ای ( career ) که دنبالشه و آرزوش رو داره کارگردانی سینماست.
...
[مشاهده متن کامل]

باید عرض کنم به این career نمی گویند، بلکه vocation است. Career آن مسیر حرفه ای است که فرد در طول زندگی طی می کند، فارغ از آنکه آن را دوست دارد یا خیر. خیلی افراد پس از خاتمه career خود تازه به دنبال vocation می روند. نقاش می شوند، کوهنورد می شوند، و امثالهم.

حرفه
رشته
دوران حرفه ای
مثال:
Williams has held all four Grand Slam titles at the same time twice in her career
ویلیامز هر چهار عنوان مسابقات بزرگ را، به طور همزمان، دو بار در دوران حرفه ای خود کسب کرده است.
کار
a field for or pursuit of consecutive progressive achievement especially in public, professional, or business life
رشته ای برای پیشرفت پیاپی در کار!!! ( نفرین بر فارسی من! : ) )
Washington's career as a soldier
طول
● حرفه، پیشه
● دوره، دوران ( مثلا دوران مدرسه )
سابقه شغلی
مسیر حرفه ای، مسیر زندگی فرد ( از نظر شغلی )
شغل ثابت ، شغل دائمی، شغل تخصصی
Job ، شغل
منبع درآمد
کار راهه
فرق بین job و career
تصور کنید کسی از علی میپرسه
- علی شغلت چیه؟
علی جواب میده: - گوینده رادیو هستم، ولی دوست دارم کارگردان سینما بشم.
تو این مثال
شغل ( job ) علی گویندگی در رادیو هستش ولی حرفه ای ( career ) که دنبالشه و آرزوش رو داره کارگردانی سینماست.
career: حرفه یا مسیر شغلی است که در طول سالیان متمادی قدم به قدم و سال به سال با کار کردن در شغل های ( jobs ) مختلف معمولا با افزایش مهارت و درآمد بهش رسیدید و یا خواهید رسید.
شغل
شغل، حرفه
مسیر شغلی دوره کار اموزی
he realized that his acting career was over
او باور کرد که مسیر شغلی بازیگری او به پایان رسیده
مسیر شغلی . شغل

شرح حال
آینده شغلی، مقام، شغل ، حرفه ، سیر زندگی
حرفه
a job or serirs of related jobs that you do
تخصصی مدیریت : کار راهه ٬ پیشرفت مسیر شغلی
مسیر شغلی
مسیر زندگی/زندگانی
سپری کردن زندگی/زندگانی
زندگی سپری/سپرانی
زندگانی سپری/سپرانی
مقام ؛ شغل
زندگانی، سیر زندگی
آینده شغلی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)

بپرس