cardiac

/ˈkɑːrdiˌæk//ˈkɑːdɪæk/

معنی: وابسته بدل
معانی دیگر: پیشوند: قلب (پیش از واکه می آید)، قلبی، دلی، وابسته به قلب، وابسته به بخشی از معده که به لوله ی مری ختم می شود، داروی قلب، فم المعدی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to the heart.

(2) تعریف: of or pertaining to the opening of the esophagus into the stomach.
اسم ( noun )
• : تعریف: a person with a heart disease or disorder.

جمله های نمونه

1. cardiac crisis
بحران (کریز) قلبی

2. cardiac surgery
جراحی قلب

3. some cardiac insufficiencies cannot be remedied
برخی از نارسایی های قلبی را نمی توان درمان کرد.

4. the cardiac ward of a hospital
بخش قلب بیمارستان

5. death resulting from cardiac failure
مرگ در اثر نارسایی قلب

6. She was given artificial respiration and cardiac massage.
[ترجمه گوگل]به او تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی داده شد
[ترجمه ترگمان]او تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They managed to revive the injured driver with cardiac massage.
[ترجمه گوگل]آنها با ماساژ قلبی توانستند راننده مجروح را زنده کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها موفق به احیای راننده زخمی با ماساژ قلبی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The king was suffering from cardiac weakness.
[ترجمه گوگل]شاه از ضعف قلبی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]پادشاه از ضعف قلبی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He died of cardiac arrest after snorting cocaine.
[ترجمه گوگل]او پس از خروپف کردن کوکائین بر اثر ایست قلبی درگذشت
[ترجمه ترگمان]او پس از استنشاق کوکائین در اثر ایست قلبی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The patient suffered a cardiac arrest and died, despite an attempt at resuscitation.
[ترجمه گوگل]بیمار دچار ایست قلبی شد و علیرغم تلاش برای احیا فوت کرد
[ترجمه ترگمان]بیمار با وجود تلاش برای احیای قلبی، دچار ایست قلبی شد و مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People with cardiac and respiratory weaknesses, children, asthmatics and those suffering with bronchitis are particularly susceptible.
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به ضعف های قلبی و تنفسی، کودکان، مبتلایان به آسم و کسانی که از برونشیت رنج می برند به ویژه مستعد ابتلا هستند
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به ضعف قلبی و تنفسی، کودکان، asthmatics و مبتلایان به برونشیت به ویژه در معرض خطر قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All were given intravenous heparin and cardiac catheterisation was carried out at I 014 days.
[ترجمه گوگل]به همه آنها هپارین وریدی داده شد و کاتتریزاسیون قلبی در روز 014 انجام شد
[ترجمه ترگمان]همه آن ها به تزریق وریدی و قلبی ریوی داده شدند و catheterisation ایست قلبی در این زمان اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Firstly, cardiac death would be reduced but not death due to stroke.
[ترجمه گوگل]اولاً، مرگ قلبی کاهش می یابد اما مرگ ناشی از سکته کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، مرگ قلبی به دلیل سکته، کاهش پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is a state-of-the-art cardiac resuscitation unit, much better than the one on the general medical wards.
[ترجمه گوگل]یک واحد احیای قلبی پیشرفته وجود دارد، بسیار بهتر از واحدهای موجود در بخش های عمومی
[ترجمه ترگمان]یک واحد احیای قلبی وجود دارد که بسیار بهتر از واحد پزشکی عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He went into cardiac arrest again in the ambulance and once more at the hospital.
[ترجمه گوگل]او دوباره در آمبولانس و یک بار دیگر در بیمارستان دچار ایست قلبی شد
[ترجمه ترگمان]او دوباره به ایست قلبی رفت و یک بار دیگر در بیمارستان بستری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In addition, cardiac surgery was not carried out in the two districts studied.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، جراحی قلب در دو منطقه مورد مطالعه انجام نشد
[ترجمه ترگمان]به علاوه، جراحی قلب در این دو منطقه مورد مطالعه قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته بدل (صفت)
cardiac

انگلیسی به انگلیسی

• of the heart
cardiac means relating to the heart; a medical term.

پیشنهاد کاربران

1. قلبی 2. ( مربوط به ) قلب
مثال:
a cardiac arrest
یک ایست قلبی
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : cardi/ac ✅ تلفظ واژه: KAR - dē - ak ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: قلبی: مربوط به قلب ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
[پزشکی] قلبی: مربوط به قلب
Heart
قلبی، عروقی

بپرس