caramel

/ˈkerəməl//ˈkærəməl/

معنی: تافی، رنگ زرد، قند سوخته
معانی دیگر: (اسپانیایی - جنوب غربی ایالات متحده - حرف ندا به نشان تعجب یا افسوس) هیهات !، افسوس !، وای !، آب نبات کارامل (از شکر و شیر و غیره)، یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه، مایل به قرمز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: sugar that is heated until it liquefies and turns brown, used to color and flavor foods.

(2) تعریف: a chewy candy, usu. of a color and flavor like burnt sugar.

جمله های نمونه

1. Coat with warm caramel sauce and serve with vanilla ice cream or clotted cream.
[ترجمه گوگل]با سس کارامل گرم بپوشانید و با بستنی وانیلی یا خامه لخته شده سرو کنید
[ترجمه ترگمان]بوی سس کارامل گرم و بستنی وانیلی یا بستنی وانیلی می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Continue to cook mixture until it turns translucent caramel color, just before it begins to smoke.
[ترجمه گوگل]به پختن مخلوط ادامه دهید تا زمانی که رنگ کاراملی شفاف شود، درست قبل از اینکه شروع به دود شدن کند
[ترجمه ترگمان]تا قبل از اینکه شروع به سیگار کشیدن کند، تا قبل از اینکه شروع به سیگار کشیدن کند، به مخلوط آشپز ادامه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Drizzle caramel from the end of a fork into irregular shapes on to lightly oiled foil.
[ترجمه گوگل]کارامل را از انتهای یک چنگال به شکل های نامنظم روی فویل کمی روغنی بریزید
[ترجمه ترگمان]کارامل را از انتهای یک چنگال به شکل های غیر نامنظم روی فویل پلاستیکی جدا روغن کاری کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But her caramel hair was lighter than Mitchell recalled, and drastically shorter, banded into a cool ponytail.
[ترجمه گوگل]اما موهای کاراملی او روشن تر از آن چیزی بود که میچل به یاد می آورد، و به شدت کوتاهتر بود، و به شکل یک دم اسبی جذاب بود
[ترجمه ترگمان]اما موهای قرمزش روشن تر از آنی بود که می چل به یاد آورد و به نحو چشمگیری کوتاه تر شد و به صورت دم اسبی کوچکی در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To make the caramel, place the caster sugar in a pan with a little water.
[ترجمه گوگل]برای درست کردن کارامل، شکر را با کمی آب در تابه بریزید
[ترجمه ترگمان]برای ساختن کارامل، شکر caster را در یک ماهی تابه با کمی آب قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pour the miniature marshmallows over the caramel until it is completely hidden.
[ترجمه گوگل]مارشمالوهای مینیاتوری را روی کارامل بریزید تا کاملاً پنهان شود
[ترجمه ترگمان] تا وقتی که کاملا مخفی بشه شیرینی miniature رو بریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I find myself diving into the chocolate caramel cheesecake.
[ترجمه گوگل]خودم را در حال شیرجه زدن به چیزکیک کاراملی شکلاتی می بینم
[ترجمه ترگمان] من خودم رو پیدا کردم که به کیک شکلاتی تبدیل بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Make caramel sauce by cooking butter and sugar in a pan until it turns a rich brown colour.
[ترجمه گوگل]سس کارامل را با پختن کره و شکر در تابه درست کنید تا به رنگ قهوه ای پررنگ در بیاید
[ترجمه ترگمان]آن را با پخت کره و شکر در یک ماهی تابه بریزید تا به رنگ قهوه ای غنی تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Increase heat until it turns a golden caramel.
[ترجمه گوگل]حرارت را زیاد کنید تا به رنگ کاراملی طلایی درآید
[ترجمه ترگمان]افزایش گرما تا وقتی که یه کارامل طلایی رو تبدیل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Preparation method For the salted caramel, place the dark muscovado sugar and cream in a saucepan.
[ترجمه گوگل]طرز تهیه برای کارامل نمکی، شکر و خامه تیره موسکووادو را در یک قابلمه بریزید
[ترجمه ترگمان]روش آماده سازی برای کارامل نمک سود شده، قند muscovado سیاه و خامه را در یک ماهی تابه قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A rasping lick on the martyr's hand and the caramel was gone.
[ترجمه گوگل]لیس خش خش روی دست شهید و کارامل از بین رفت
[ترجمه ترگمان]کف دست شهید شده و کارامل از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cake is made with cinnamon and pureed pears and served in a pool of butterscotch caramel fudge sauce.
[ترجمه گوگل]این کیک با دارچین و گلابی پوره شده درست می شود و در استخری از سس فاج کارامل کره ای سرو می شود
[ترجمه ترگمان]کیک با دارچین و گلابی pureed درست شده و در ظرفی از سس caramel fudge سرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The car managed like it was stuck in gooey caramel, because a car is like a horse sometimes.
[ترجمه گوگل]ماشین طوری کار می کرد که انگار توی کارامل گیر کرده بود، چون ماشین گاهی مثل اسب است
[ترجمه ترگمان]ماشین طوری اداره می شد که به آن کارامل خورده بود، چون گاهی یک ماشین مثل یک اسب می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ale is a bright amber colour with quite intense caramel and sweet hop characters on the nose.
[ترجمه گوگل]ale یک رنگ کهربایی روشن با کاراملی بسیار شدید و شخصیت‌های رازک شیرین روی بینی است
[ترجمه ترگمان]آبجو یک رنگ کهربایی رنگ است که با کارامل و حروف درشت شکلاتی روی بینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تافی (اسم)
butterscotch, toffee, taffy, caramel, toffy

رنگ زرد (اسم)
caramel

قند سوخته (اسم)
caramel

تخصصی

[صنایع غذایی] کارامل: ماده ای قهوه ای رنگ متشکل از ترکیبات متعددی که با حرارت دادن خشک ساکاروز یا سایر قند های ساده به دست می آید

انگلیسی به انگلیسی

• soft candy (made from sugar, butter and milk); burnt sugar used for coloring and flavoring food
a caramel is a kind of toffee.
caramel is burnt sugar used for colouring and flavouring food.

پیشنهاد کاربران

کارامل ( یک جور شیرینی مرکب از قند و شیره و میوه )
مثال:
Your caramel sauce will start to crystallize unless you add lemon juice.
سس کارامل شما شروع به متبلور شدن و شکل گرفتن می کند مگر اینکه آب لیمو را به آن اضافه کنید.
Caramel
یک نوع دسر ( لبنی مرکب ازشیر . اسانس وشکر )

بپرس