captured

/ˈkæpt͡ʃər//ˈkæpt͡ʃə/

دستگیری، اسیر کردن، تسخیر، گرفتن

جمله های نمونه

1. captured soldiers must be disarmed immediately
سربازان اسیر باید فورا خلع سلاح شوند.

2. a captured thief
دزد دستگیر شده

3. they captured and exeuted the rebels
شورشیان را گرفتند و اعدام کردند.

4. they captured the city and massacred its inhabitants
آنان شهر را گرفتند و ساکنان آن را قتل عام کردند.

5. they captured two german soldiers
آنها دو سرباز آلمانی را اسیر کردند.

6. u. s. marines captured the island
تفنگداران دریایی امریکا جزیره را گرفتند.

7. her poem captured everyone's imagination
شعر او خیال و تصور همه را به خود جلب کرد.

8. the japanese captured thirty percent of the country's market
ژاپنی ها سی درصد بازار کشور را به دست آوردند.

9. the marshal captured the horse thieves
کلانتر اسب دزدها را دستگیر کرد.

10. the russians captured berlin
روس ها برلن را گرفتند.

11. they were captured during the heist
در حین سرقت دستگیر شدند.

12. finally the police captured their quarry
بالاخره پاسبان ها شخصی را که در تعقیبش بودند دستگیر کردند.

13. the homicide was captured
آدمکش را دستگیر کردند.

14. the runaways were captured
فراریان را گرفتند.

15. those who were captured forfeited their freedom
آنان که دستگیر می شدند آزادی خود را از دست می دادند.

16. the cost of redeeming captured soldiers
هزینه ی آزاد کردن سربازان اسیر

17. the police pursued and captured the motorcyclists
پلیس موتور سیکلت سواران را تعقیب و دستگیر کرد.

18. two of the fugitive criminals were captured
دو تا از تبهکاران فراری را دستگیر کردند.

19. the russian general refused to parley with captured german officers
ژنرال روسی مذاکره با افسران اسیر آلمانی را رد کرد.

20. to perforate a box top to give a captured butterfly air
در قوطی را سوراخ کردن و به پروانه ی اسیر هوا رساندن

21. he deserted his unit, and after a while was captured and punished
او واحد خود را ترک کرد و پس از چندی گرفتار و تنبیه شد.

انگلیسی به انگلیسی

• seized, taken captive

پیشنهاد کاربران

دستگیر کردن
به حساب آمدن، در نظر گرفته شدن ( در متون علمی )
دستگیرمون بشه
اسیر، دستگیر شده
جلب کردن شدن
به غل و زنجیر در آمدن.
خدایا از لحظه ای که به زنجیر تو درآمدم آزادم.
ثبت کردن
اسیر
جذب شدن
لحاظ شدن
در نظر گرفته شدن ( برای یک مشخصه در یک فرضیه یا مدل )
گرفته شده است، ضبط شده است.
به دست آمدن ( نتیجه ) ، تفهیم شدن
🌟 تصرف کردن
🌟به اسارت گرفتن
🌟اشغال کردن
( رشته مترجمی - در درس ترجمه متون سیاسی )
اشغالی
اسیر شدگان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس