captivate

/ˈkæptɪˌvet//ˈkæptɪveɪt/

معنی: فریفتن، اسیر کردن
معانی دیگر: شیفتن، دل فریفتن، شیدا کردن، دلباخته کردن، مفتون کردن، اسیر عشق کردن، افسون کردن، (در اصل) اسیر کردن، دستگیر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: captivates, captivating, captivated
مشتقات: captivative (adj.), captivatingly (adv.), captivation (n.), captivator (n.)
• : تعریف: to charm or fascinate, as by beauty or wit; enthrall.
مترادف: bewitch, charm, enchant, enthrall, fascinate, mesmerize
متضاد: bore, repel
مشابه: attract, dazzle, delight, entrance, hypnotize, infatuate, intrigue, lure, seduce, slay, spellbind, transport

- She was captivated by the gracefulness of the dancers.
[ترجمه A.A] او شیفته زیبائی رقصندگان شد
|
[ترجمه گوگل] او مجذوب ظرافت رقصندگان شد
[ترجمه ترگمان] او شیفته زیبایی رقاصان رقص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was captivated by her beauty.
[ترجمه محسن] او مجذوب زیبایی او شد.
|
[ترجمه گوگل]او مجذوب زیبایی او شد
[ترجمه ترگمان]شیفته زیبایی او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The children were captivated by his thrilling story.
[ترجمه محسن] کودکان مجذوب داستان هیجان انگیز او شدند.
|
[ترجمه گوگل]بچه ها مجذوب داستان مهیج او شدند
[ترجمه ترگمان]این داستان هیجان انگیز بچه ها را شیفته خود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was captivated by her brilliant mind.
[ترجمه بیتا] من شیفته ی ذهن درخشان او شدم
|
[ترجمه گوگل]من مجذوب ذهن درخشان او شدم
[ترجمه ترگمان]ذهن درخشانش من را شیفته خود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We spent a week relaxing on the captivating island of Capri.
[ترجمه گوگل]یک هفته را در جزیره جذاب کاپری به استراحت پرداختیم
[ترجمه ترگمان]ما یک هفته را در جزیره فریبنده کاپری به استراحت پرداختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The schoolboys were captivated by the adventures of the heroes in the animated cartoon.
[ترجمه گوگل]بچه های مدرسه ای اسیر ماجراهای قهرمانان انیمیشن کارتونی شدند
[ترجمه ترگمان]شاگردان مدرسه مجذوب ماجراهای قهرمانان کارتون animated شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The children were captivated by her stories.
[ترجمه گوگل]بچه ها مجذوب داستان های او شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مجذوب داستان های او شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The kindergarten children were captivated by the variety of animals in the zoo.
[ترجمه گوگل]کودکان مهدکودک مجذوب انواع حیوانات باغ وحش شدند
[ترجمه ترگمان]کودکان مهد کودک در باغ وحش توسط انواع حیوانات مورد توجه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The audience was captivated by her performance.
[ترجمه گوگل]تماشاگران مجذوب اجرای او شدند
[ترجمه ترگمان]حضار مجذوب نمایش او شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For 40 years she has captivated the world with her radiant looks.
[ترجمه گوگل]او 40 سال است که جهان را با ظاهر درخشان خود مجذوب خود کرده است
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۴۰ سال جهان را با نگاه تابناک خود شیفته کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both gods and mortal men found her captivating.
[ترجمه گوگل]هم خدایان و هم انسان های فانی او را فریبنده یافتند
[ترجمه ترگمان]هر دو خدا و آدمیان فانی را دلربا یافته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The music captivated us.
[ترجمه گوگل]موسیقی ما را مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]موسیقی ما را شیفته خود ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With her beauty and charm, she captivated film audiences everywhere.
[ترجمه گوگل]او با زیبایی و جذابیت خود، تماشاگران فیلم را در همه جا مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]او با زیبایی و جذابیت خود، شنوندگان فیلم را در همه جا مجذوب خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He found her captivating.
[ترجمه گوگل]او او را فریبنده یافت
[ترجمه ترگمان]این زن دلربا را جذاب یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why was no one captivated by her trip to the United States?
[ترجمه گوگل]چرا هیچکس مجذوب سفر او به آمریکا نشد؟
[ترجمه ترگمان]چرا کسی به سفر خود به آمریکا نرفته بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were captivated by the beautiful village, played croquet on the lawn and altogether had a delightful time.
[ترجمه گوگل]آنها مجذوب روستای زیبا شدند، روی چمن بازی کروکت بازی کردند و در مجموع اوقات خوشی را سپری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها شیفته این دهکده زیبا شده بودند و کریکت بازی می کردند و روی هم رفته خوش و خرم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

اسیر کردن (فعل)
capture, captivate, enthrall, enthral

انگلیسی به انگلیسی

• enchant, capture someone's interest, charm
if you are captivated by someone or something, you find them fascinating and attractive.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To attract and hold someone's attention completely ✨😊
🔍 مترادف: Fascinate
✅ مثال: The magician's performance captivated the audience from start to finish.
اسیر captive
اسیر کردن capture
اسارت captivity
.
افسون کردن ، اسیر عشق کردن Captivate
افسون ، شیفتگی Captivation
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : captivate / capture
✅️ اسم ( noun ) : captivation / captive / captivity / captor / capture / capturer
✅️ صفت ( adjective ) : captivating / captive
✅️ قید ( adverb ) : captivatingly
شیفته شدن
نام یک نرم افزار تولید محتوا شرکت ادوبی
درگیر کردن
مجذوب شدن

بپرس