• : تعریف: to charm or fascinate, as by beauty or wit; enthrall. • مترادف: bewitch, charm, enchant, enthrall, fascinate, mesmerize • متضاد: bore, repel • مشابه: attract, dazzle, delight, entrance, hypnotize, infatuate, intrigue, lure, seduce, slay, spellbind, transport
- She was captivated by the gracefulness of the dancers.
[ترجمه A.A] او شیفته زیبائی رقصندگان شد
|
[ترجمه گوگل] او مجذوب ظرافت رقصندگان شد [ترجمه ترگمان] او شیفته زیبایی رقاصان رقص بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He was captivated by her beauty.
[ترجمه محسن] او مجذوب زیبایی او شد.
|
[ترجمه گوگل]او مجذوب زیبایی او شد [ترجمه ترگمان]شیفته زیبایی او شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The children were captivated by his thrilling story.
[ترجمه محسن] کودکان مجذوب داستان هیجان انگیز او شدند.
|
[ترجمه گوگل]بچه ها مجذوب داستان مهیج او شدند [ترجمه ترگمان]این داستان هیجان انگیز بچه ها را شیفته خود کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I was captivated by her brilliant mind.
[ترجمه بیتا] من شیفته ی ذهن درخشان او شدم
|
[ترجمه گوگل]من مجذوب ذهن درخشان او شدم [ترجمه ترگمان]ذهن درخشانش من را شیفته خود کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We spent a week relaxing on the captivating island of Capri.
[ترجمه گوگل]یک هفته را در جزیره جذاب کاپری به استراحت پرداختیم [ترجمه ترگمان]ما یک هفته را در جزیره فریبنده کاپری به استراحت پرداختیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The schoolboys were captivated by the adventures of the heroes in the animated cartoon.
[ترجمه گوگل]بچه های مدرسه ای اسیر ماجراهای قهرمانان انیمیشن کارتونی شدند [ترجمه ترگمان]شاگردان مدرسه مجذوب ماجراهای قهرمانان کارتون animated شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The children were captivated by her stories.
[ترجمه گوگل]بچه ها مجذوب داستان های او شدند [ترجمه ترگمان]بچه ها مجذوب داستان های او شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The kindergarten children were captivated by the variety of animals in the zoo.
[ترجمه گوگل]کودکان مهدکودک مجذوب انواع حیوانات باغ وحش شدند [ترجمه ترگمان]کودکان مهد کودک در باغ وحش توسط انواع حیوانات مورد توجه قرار گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The audience was captivated by her performance.
[ترجمه گوگل]تماشاگران مجذوب اجرای او شدند [ترجمه ترگمان]حضار مجذوب نمایش او شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. For 40 years she has captivated the world with her radiant looks.
[ترجمه گوگل]او 40 سال است که جهان را با ظاهر درخشان خود مجذوب خود کرده است [ترجمه ترگمان]او به مدت ۴۰ سال جهان را با نگاه تابناک خود شیفته کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Both gods and mortal men found her captivating.
[ترجمه گوگل]هم خدایان و هم انسان های فانی او را فریبنده یافتند [ترجمه ترگمان]هر دو خدا و آدمیان فانی را دلربا یافته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The music captivated us.
[ترجمه گوگل]موسیقی ما را مجذوب خود کرد [ترجمه ترگمان]موسیقی ما را شیفته خود ساخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. With her beauty and charm, she captivated film audiences everywhere.
[ترجمه گوگل]او با زیبایی و جذابیت خود، تماشاگران فیلم را در همه جا مجذوب خود کرد [ترجمه ترگمان]او با زیبایی و جذابیت خود، شنوندگان فیلم را در همه جا مجذوب خود کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He found her captivating.
[ترجمه گوگل]او او را فریبنده یافت [ترجمه ترگمان]این زن دلربا را جذاب یافته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Why was no one captivated by her trip to the United States?
[ترجمه گوگل]چرا هیچکس مجذوب سفر او به آمریکا نشد؟ [ترجمه ترگمان]چرا کسی به سفر خود به آمریکا نرفته بود؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They were captivated by the beautiful village, played croquet on the lawn and altogether had a delightful time.
[ترجمه گوگل]آنها مجذوب روستای زیبا شدند، روی چمن بازی کروکت بازی کردند و در مجموع اوقات خوشی را سپری کردند [ترجمه ترگمان]آن ها شیفته این دهکده زیبا شده بودند و کریکت بازی می کردند و روی هم رفته خوش و خرم بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• enchant, capture someone's interest, charm if you are captivated by someone or something, you find them fascinating and attractive.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: To attract and hold someone's attention completely ✨😊 🔍 مترادف: Fascinate ✅ مثال: The magician's performance captivated the audience from start to finish.
اسیر captive اسیر کردن capture اسارت captivity . افسون کردن ، اسیر عشق کردن Captivate افسون ، شیفتگی Captivation