capable

/ˈkeɪpəbl̩//ˈkeɪpəbl̩/

معنی: توانا، قابل، لایق، با استعداد، صلاحیت دار، ماهر، دانا، مولد علم، وابسته به علم، جوهردار
معانی دیگر: توانایی، قدرت، قابلیت، گنجایی، ظرفیت، گنجایش، جربزه، لیاقت، استعداد، عرضه، صلاحیت، قادر، کار آمد، وشکول، ( با of و to be) توانستن، قدرت داشتن، استعداد کاری را داشتن، واجد شرایط بودن، زبردست، با عرضه و با جربزه، آماده، مستعد، دارای امکان چیزی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: capably (adv.)
(1) تعریف: having the ability to perform as required; competent.
مترادف: able, competent, effectual, good, qualified
متضاد: incapable, incompetent
مشابه: adept, apt, clever, effective, efficacious, ingenious, knowledgeable, on the ball, proficient, resourceful, skillful, smart

- She is a highly capable teacher who accomplishes a great deal with her students.
[ترجمه گوگل] او یک معلم بسیار توانا است که کارهای زیادی را با دانش آموزانش انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] او یک معلم بسیار توانا است که با دانش آموزان خود معامله بزرگی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having the mental or physical ability to accomplish a particular thing (usually followed by "of").
مترادف: able
متضاد: incapable
مشابه: susceptible

- She is capable of great success if she puts her mind to it.
[ترجمه سایه] او لیاقت رسیدن به موفقیت را دارد اگر برروی آن تمرکز کند.
|
[ترجمه گوگل] او می تواند موفقیت بزرگی داشته باشد اگر ذهن خود را به آن معطوف کند
[ترجمه ترگمان] اگر دلش بخواهد می تواند موفق به موفقیت بزرگی بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Two weeks after surgery, I was capable of standing by myself.
[ترجمه گوگل] دو هفته پس از جراحی، من قادر به ایستادن در خودم بودم
[ترجمه ترگمان] دو هفته بعد از عمل من قادر بودم تنها وایسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having the psychological makeup that allows a particular emotion or the carrying out of particular act (usu. fol. by of).
مشابه: open, receptive, subject, susceptible

- We couldn't believe he was capable of murder.
[ترجمه گوگل] ما نمی توانستیم باور کنیم که او قادر به قتل است
[ترجمه ترگمان] ما نمی توانستیم باور کنیم که او قادر به قتل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She did not know she was capable of falling in love again.
[ترجمه گوگل] او نمی دانست که می تواند دوباره عاشق شود
[ترجمه ترگمان] نمی دانست که دیگر قادر به عاشق شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a capable teacher
معلمی لایق

2. guns capable of spitting heavy flak at missiles
توپ هایی که قادرند گلوله های سنگین به سوی موشک ها بیاندازند

3. an order capable of execution
دستور قابل اجرا

4. he is capable of telling a lie
از او بر می آید که دروغ بگوید.

5. humans are capable of thought
انسان ها قادر به تفکر هستند.

6. he is not capable of this
این کار از او بر نمی آید.

7. he was not capable of killing the president
او توانایی کشتن رییس جمهور را نداشت.

8. the poison was capable of killing an elephant in five minutes
زهر می توانست در پنج دقیقه فیلی را بکشد.

9. the sentence is capable of being misinterpreted
امکان دارد که این جمله سو تعبیر شود.

10. these computers are capable of sound and shape discrimination
این کامپیوترها قادر به شناختن فرق بین صدا و شکل می باشند.

11. the city was not capable of withstanding a prolonged siege
شهر قادر نبود که یک محاصره ی طولانی را تحمل کند.

12. Is the claim capable of proof?
[ترجمه گوگل]آیا ادعا قابل اثبات است؟
[ترجمه ترگمان]ادعا می تونه اثبات کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Are you capable of climbing that tree?
[ترجمه گوگل]آیا توانایی بالا رفتن از آن درخت را دارید؟
[ترجمه ترگمان]تو توانایی بالا رفتن از اون درخت رو داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These new bullets are capable of inflicting massive injuries.
[ترجمه گوگل]این گلوله های جدید قادر به ایجاد صدمات گسترده هستند
[ترجمه ترگمان]این گلوله های جدید قادر به وارد کردن آسیب های جدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm perfectly capable of doing it myself, thank you.
[ترجمه گوگل]من خودم کاملاً قادر به انجام آن هستم، متشکرم
[ترجمه ترگمان]من کاملا توانایی انجام این کار را دارم، متشکرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Love is the thing that we're capable of perceiving that transcends dimensions of time and space.
[ترجمه گوگل]عشق چیزی است که ما قادر به درک آن هستیم که فراتر از ابعاد زمان و مکان است
[ترجمه ترگمان]عشق چیزی است که ما قادر به درک آن هستیم که فراتر از ابعاد زمان و مکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They built a robot capable of understanding spoken commands.
[ترجمه گوگل]آنها روباتی ساختند که قادر به درک دستورات گفتاری است
[ترجمه ترگمان]آن ها یک روبات ساختند که قادر به درک دستورها گفتاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He appeared hardly capable of conducting a coherent conversation.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او به سختی قادر به انجام یک گفتگوی منسجم است
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانست با او صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The engineer is capable of handling the problem.
[ترجمه گوگل]مهندس قادر به حل مشکل است
[ترجمه ترگمان]مهندس قادر به رسیدگی به این مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توانا (صفت)
able, mighty, capable, puissant, authoritative

قابل (صفت)
able, capable, good, qualified, apt, thorough-paced

لایق (صفت)
able, capable, worthy, competent, adequate

با استعداد (صفت)
able, capable, brilliant, clever

صلاحیت دار (صفت)
able, capable, adequate, sufficient

ماهر (صفت)
capable, slick, great, handy, understanding, industrious, cunning, adept, skilled, expert, skillful, proficient, skilful, dexterous, adroit, deft, dextrous, light-footed, light-handed, ingenious, workmanlike, workmanly, natty, sciential, wieldy

دانا (صفت)
capable, wise, sage, learned, lettered, spry, astute, knowing, sagacious, sapient

مولد علم (صفت)
capable, sciential

وابسته به علم (صفت)
capable, scientific

جوهردار (صفت)
capable

انگلیسی به انگلیسی

• skilled, able, proficient
if you are capable of doing something, you are able to do it.
someone who is capable has the ability to do something well.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Accomplished
🔘 Adroit
🔘 Capable
🔘 Deft
🔘 Proficient
🔘 Skilled
🔘 Skillful
🔘 Versed
🔘 Adept
✅ Definition:
👉 Highly skilled or proficient in a particular area or activity.
توانا، قادر
مثال: She is a capable leader.
او یک رهبر تواناست.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
توانا / قادر
نکته: خود capable به معنی توانا هست ولی وقتی میگیم capable of به معنی �قادر به� ترجمه و درک میشه.
She is a capable woman: او یک زن توانا است.
I'm capable of doing that: من قادر به انجامش هستم.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : capability
✅️ صفت ( adjective ) : capable
✅️ قید ( adverb ) : capably
حاذق
توانمند
باصلاحیت
باکفایت
توانا
استعداد
توانمند
اصیل. مانند ( capable product ) ، محصول اصیل
واژه ی انگلیسی و فرانسوی capable با واژه " قابل " و " قابلیت "فارسی سنجیدنی است .
این واژه در زبان سوئدی kapabel , در عربی قادر , آمده است.
سازگار ( مهندسی عمران )
1توانا
2 be capable of. . ing/sth توانایی انجام کار بخصوصی را داشتن
توانا و لایق
استعداد، توانا، واجد شرایط، خوب، موثر، کاربرد خوب
استعداد ، توانا، موثر، واجد شرایط بود ، خوب، اندازه
توانا و قادر برای انجام کاری ( adj )
توانا، قادر
لایق
1 ) داشتن توانایی، تناسب اندام یا کیفیت لازم برای انجام یک کار مشخص یا دستیابی به آن.
"I'm quite capable of taking care of myself"
"من کاملا قادر به مراقبت از خودم هستم"
2 ) داشتن ذهن باز یا پذیرشگر برای هر چیزی
...
[مشاهده متن کامل]

"the strange events are capable of rational explanation"
"حوادث عجیب و غریب می توانند توضیح منطقی داشته باشند"

3 ) قادر به رسیدن به طور موثر به هر آنچه باید انجام دهد؛ صالح صلاحیت دار
"she looked enthusiastic and capable"
"او مشتاق ( علاقمند ) و توانا ( مستعد ) هست"

مسول
صلاحیتدار
توانا
قادر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس