capability

/ˌkepəˈbɪləti//ˌkeɪpəˈbɪlɪti/

معنی: توانایی، قابلیت، لیاقت، صلاحیت، سامان، استعداد پیشرفت
معانی دیگر: (امریکا - خودمانی) بیش یا بهتر از حد انتظار انجام دادن، از خوب هم بهتر عرضه کردن، شاهکار کردن، قدرت، گنجایی، ظرفیت، گنجایش، جربزه، استعداد، عرضه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: capabilities
(1) تعریف: the characteristic of being qualified or able; capacity.
مترادف: ability, capacity, competence, effectiveness, efficacy, qualification
متضاد: incompetence
مشابه: adequacy, aptitude, efficiency, facility, faculty, knack, know-how, power, proficiency, reach, skill, talent

(2) تعریف: the potential to manifest certain abilities.
مترادف: aptness, likelihood, possibility, potential, promise, propensity, tendency
مشابه: ability, aptitude, capacity, disposition, endowment, faculty, gift, reach, resource, talent

- He never displayed any athletic capability.
[ترجمه ali] او هرکز توانایی ورزش کردن را ندارد
|
[ترجمه گوگل] او هرگز هیچ توانایی ورزشی از خود نشان نداد
[ترجمه ترگمان] او هرگز هیچ گونه توانایی ورزشی را نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the capacity to be used or treated in a particular way.
مترادف: ability, capacity
مشابه: potential

- Gold has the capability of being hammered into shape.
[ترجمه گوگل] طلا این قابلیت را دارد که به شکل چکش در بیاید
[ترجمه ترگمان] طلا قابلیت چکش زدن به شکل را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the capability of this metal to be bent
قدرت خمش پذیری این فلز

2. his airplane has the capability of flying faster than sound
این هواپیما توانایی پرواز مافوق صوت را دارد.

3. he being a boss! he lacks the capability
او و ریاست ! ظرفیت آن را ندارد.

4. Organizing a whole department is beyond his capability.
[ترجمه گوگل]سازماندهی یک بخش کامل از توانایی او خارج است
[ترجمه ترگمان]سازماندهی یک بخش کلی فراتر از توانایی او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People experience differences in physical and mental capability depending on the time of day.
[ترجمه گوگل]افراد بسته به زمان روز تفاوت هایی را در توانایی های فیزیکی و ذهنی تجربه می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد بسته به زمان روز تفاوت در قابلیت فیزیکی و ذهنی را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company's manufacturing capability is quite limited.
[ترجمه گوگل]توانایی تولید این شرکت کاملاً محدود است
[ترجمه ترگمان]قابلیت تولید شرکت بسیار محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You have the capability to do/of doing this job well.
[ترجمه گوگل]شما توانایی انجام/انجام این کار را به خوبی دارید
[ترجمه ترگمان]شما این توانایی را دارید که این کار را به خوبی انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does the company have the capability to change to meet market needs?
[ترجمه گوگل]آیا شرکت توانایی تغییر برای رفع نیازهای بازار را دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا شرکت توانایی تغییر جهت برآورده کردن نیازهای بازار را دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government wants to increase its military capability.
[ترجمه گوگل]دولت می خواهد توان نظامی خود را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]دولت می خواهد ظرفیت نظامی خود را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our intention is to destroy their offensive capability once and for all.
[ترجمه گوگل]قصد ما این است که یک بار برای همیشه توانایی تهاجمی آنها را از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]هدف ما از بین بردن قابلیت تهاجمی آن ها یکبار و برای همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The country needs a defence capability as insurance against the unexpected.
[ترجمه گوگل]کشور به توانمندی دفاعی به عنوان بیمه در برابر موارد غیرمنتظره نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور به یک قابلیت دفاعی به عنوان بیمه در برابر غیرمنتظره نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It may be beyond the capability of the hardware to process the input.
[ترجمه گوگل]ممکن است پردازش ورودی فراتر از توانایی سخت افزار باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است فراتر از توانایی سخت افزار برای پردازش ورودی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has the capability to become a very fine actress.
[ترجمه گوگل]او توانایی تبدیل شدن به یک بازیگر بسیار خوب را دارد
[ترجمه ترگمان]او قابلیت تبدیل شدن به یک بازیگر بسیار خوب را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nuclear weapons have the capability to destroy the physical integrity of the planet.
[ترجمه گوگل]سلاح های هسته ای این قابلیت را دارند که تمامیت فیزیکی سیاره را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]سلاح های هسته ای توانایی نابود کردن تمامیت فیزیکی این سیاره را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The little girl has great capability as a singer and should be trained.
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو به عنوان خواننده توانایی بالایی دارد و باید آموزش ببیند
[ترجمه ترگمان]این دختر کوچک توانایی زیادی به عنوان یک خواننده دارد و باید آموزش داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توانایی (اسم)
strength, ability, capability, might, potency, energy, influence, authority, vim, puissance

قابلیت (اسم)
ability, capability, susceptibility, sufficiency

لیاقت (اسم)
ability, capability, potency, competency, competence, merit, aptitude, autarchy, autarky

صلاحیت (اسم)
ability, capability, competency, competence, qualification, capacity

سامان (اسم)
capability, skill, wealth, border, abutment, order, country, region, knowledge, rest, target, welfare, calmness, furniture, arms, mind, wit, repose, well-being

استعداد پیشرفت (اسم)
capability

تخصصی

[برق و الکترونیک] قابلیت، توانایی
[صنعت] قابلیت، صلاحیت، توانایی
[ریاضیات] قابلیت، توانایی، کفایت
[آمار] قابلیت

انگلیسی به انگلیسی

• ability, skill
if you have the capability to do something, you are able to do it.
a country's military capability is its ability to fight in a war.

پیشنهاد کاربران

قدرت
توانش
کفایت
۱. توانایی. قابلیت. لیاقت. عرضه ۲. قدرت. امکانات ۳. صلاحیت
مثال:
his airplane has the capability of flying faster than sound
هواپیمای او قابلیت پرواز سریع تر از صوت را دارد.
توانایی، قابلیت
مثال: She has demonstrated great capability in managing complex projects.
او توانایی بزرگی در مدیریت پروژه های پیچیده از خود نشان داده است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : capability
✅️ صفت ( adjective ) : capable
✅️ قید ( adverb ) : capably
توانایی
[حقوق تجارت] اهلیت، صلاحیت به عهده گرفتن کار
امکانات
برای مثال:power, Internet, television, and telephone capability
امکانات برق، اینترنت، تلویزیون و تلفن
توانمندی

بپرس