cap off

پیشنهاد کاربران

کامل کردن
finish or complete, as with some decisive action.
تمام کردن چیزی با پایانی خوش وموفقیت بزرگ
حسن ختام. . The win caped off a strong season. این برد حسن ختامی بود بر فصلی موفق.
به پایان رساندن، تمام کردن، نتیجه گرفتن
finish or complete, as with some decisive action
انجام دادن یا تمام کردن، مانند برخی از اقدامات تعیین کننده

بپرس