cantilever

/ˈkæntɪliːvər//ˈkæntɪliːvə/

معنی: پایه، سگدست
معانی دیگر: (معماری) قطعه یا طاقی که فقط از یک طرف به دیوار وصل است (مثل طاق بالکن)، بلوک یا طاقک پیش آمده از دیوار (که بالکن یا قرنیز بر آن اتکا دارد)، (تیر یا ستون افقی که فقط از یک طرف به دیوار وصل است) تیر سرآزاد، ستون سرآزاد، طره دار، آسه واره، تیر بازویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a rigid structural member, as of a bridge, fastened at or near one of its ends to a vertical support and projecting horizontally, usu. a great length, from it.

(2) تعریف: in architecture, a long, low bracket used to support a balcony or cornice.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cantilevers, cantilevering, cantilevered
• : تعریف: to project or extend outward like a cantilever.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to build or extend (a structural element) as a cantilever.

جمله های نمونه

1. You crossed an endless, rickety cantilever bridge after pausing on the Virginia bank to pay a one-dollar toll.
[ترجمه گوگل]شما پس از توقف در بانک ویرجینیا برای پرداخت عوارض یک دلاری، از یک پل کنسولی بی پایان و زهوار عبور کردید
[ترجمه ترگمان]تو از یه پل بی وقفه عبور کردی و بعد از مکث کوتاهی در بانک ویرجینیا برای پرداخت یک صد دلاری از پل ویرجینیا عبور کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With a hardened aluminium cantilever and parabolic diamond stylus profile it retails for £350.
[ترجمه گوگل]با یک کنسول آلومینیومی سخت شده و مشخصات قلم الماس سهموی با قیمت 350 پوند به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان]با یک cantilever aluminium hardened و stylus سهمی وار آن را برای ۳۵۰ پوند تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sixteen were mounted on Peckham cantilever trucks and nineteen on Brill 21E trucks indiscriminately.
[ترجمه گوگل]16 مورد بر روی کامیون‌های کنسول Peckham و 19 بر روی کامیون‌های Brill 21E بدون تفکیک نصب شده بودند
[ترجمه ترگمان]شانزده نفر بر روی کامیون ها خم شده پکهام و نوزده نفر در Brill ۲۱ E بدون تمایز، سوار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Of all-metal construction, the Firefly F. I was a cantilever low-wing monoplane with an alclad-covered monocoque fuselage.
[ترجمه گوگل]Firefly F I با ساختار تمام فلزی یک هواپیمای تک بال پایین کنسولی با بدنه مونوکوک پوشیده شده از آلکلاد بود
[ترجمه ترگمان]از همه ساخت فلزی، the F من یک monoplane low cantilever با یک بدنه monocoque alclad - بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The seventy-one-year-old steel cantilever span narrows down to two lanes as it crosses a channel that connects the Gulf to the Mississippi.
[ترجمه گوگل]دهانه کنسول فولادی هفتاد و یک ساله با عبور از کانالی که خلیج را به می سی سی پی متصل می کند به دو خط باریک می شود
[ترجمه ترگمان]این پوشش فولادی هفتاد و یک ساله به دو مسیر محدود می شود و از کانالی عبور می کند که خلیج را به می سی سی پی مرتبط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The data-recording device scans a tiny cantilever tip that rides in contact with the surface of a ferroelectric material.
[ترجمه گوگل]دستگاه ضبط داده یک نوک کنسول کوچک را که در تماس با سطح یک ماده فروالکتریک قرار دارد، اسکن می کند
[ترجمه ترگمان]دستگاه ثبت داده ها یک نوک cantilever است که در تماس با سطح ماده فرو الکتریک قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Based on a model of a cantilever beam system with clearance restriction, its nonlinear dynamic response to harmonic excitation are studied qualitatively in experiments.
[ترجمه گوگل]بر اساس مدلی از یک سیستم تیرهای کنسولی با محدودیت فاصله، پاسخ دینامیکی غیرخطی آن به تحریک هارمونیک به صورت کیفی در آزمایش‌ها مورد مطالعه قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]براساس یک مدل از یک سیستم beam cantilever با محدودیت دارای لقی، پاسخ دینامیکی غیرخطی آن به تحریک هارمونیک به صورت کیفی در آزمایش ها مطالعه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A cantilever beam is lengthened from
[ترجمه گوگل]یک پرتوی طویل شده از
[ترجمه ترگمان]یک تیر cantilever از روی آن عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some suggestions of cantilever installation of steel box shaped girder are given.
[ترجمه گوگل]برخی از پیشنهادات نصب کنسولی تیرهای جعبه ای شکل فولادی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]برخی از پیشنهادها مربوط به نصب cantilever of شکل به شکل girder نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Quebec Bridge, the world's longest cantilever, over the St Lawrence river, was opened to traffic-87 lives were lost during its construction.
[ترجمه گوگل]پل کبک، طولانی ترین کنسول جهان، بر روی رودخانه سنت لارنس، به روی ترافیک باز شد - 87 نفر در طول ساخت آن جان خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]پل کبک، طولانی ترین cantilever روی رودخانه سنت لارنس، در طول ساخت آن باز شد و ۸۷ نفر کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cantilever bridge piers in the use of long-span bridges the middle it is usually not feasible in the bridge structure.
[ترجمه گوگل]پایه های پل کنسولی در استفاده از پل های با دهانه بلند وسط معمولاً در سازه پل امکان پذیر نیست
[ترجمه ترگمان]پایه های پل Cantilever در استفاده از پل های بلند در وسط، معمولا در ساختار پل امکان پذیر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The flexible diaphragm is connected to a plat cantilever - calibrated spring.
[ترجمه گوگل]دیافراگم منعطف به یک کنسول تخت متصل است - فنر مدرج
[ترجمه ترگمان]دیافراگم انعطاف پذیر به یک فنر cantilever plat - متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The structure of micro cantilever bridge, the photolithographic mask and the circuit system of the sensor is designed.
[ترجمه گوگل]ساختار پل میکرو کنسولی، ماسک فوتولیتوگرافی و سیستم مدار سنسور طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]ساختار پلی مر micro، ماسک photolithographic و سیستم مدار حسگر طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Spanning the Keelung river, the cantilever bridge under construction.
[ترجمه گوگل]بر روی رودخانه Keelung، پل کنسولی در حال ساخت
[ترجمه ترگمان]روی رودخانه Keelung، پل معلق در حال ساخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Then, applying the theory to solve the cantilever beam and simply supported simple beam structure of the integrity and the cracked state analytical solution.
[ترجمه گوگل]سپس، با استفاده از تئوری برای حل پرتو کنسول و به سادگی ساختار پرتو ساده از راه حل تحلیلی یکپارچگی و حالت ترک خورده را پشتیبانی کرد
[ترجمه ترگمان]سپس، استفاده از تیوری برای حل یک تیر cantilever و به سادگی از ساختار ساده پرتو انسجام و راه حل تحلیلی حالت ترک پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

سگدست (اسم)
cantilever, linchpin, forelock

تخصصی

[عمران و معماری] طره - طره ای - کنسول - تیر طره ای - پیشامدگی - تیرسرآزاد - تیر پیش آمده - تیر طره - طره سازی
[زمین شناسی] طره- طره ای، کنسول، تیر طره ای -پیشآمدگی، تیر سر آزاد، تیر پیش آمده
[پلیمر] میله(تیر)یک سر گیردار

انگلیسی به انگلیسی

• supporting beam
build supporting columns

پیشنهاد کاربران

[عمران]طره، از یک سر آزاد
• تیر یک سر آزاد ( تیری که از یک طرف آزاد و از یک طرف درگیر است ) ؛ تیری که فقط از یک طرف دارای تکیه گاه است؛ تیر یک طرف گیردار؛ تیر بازویی؛ تیر بازو دار؛ تیرک؛ میله؛ سگدست؛ پایه؛ کنسول؛ کانتی لیور
• پیشامدگی؛ برآمدگی؛ برجستگی؛ طرّه؛ طرّه وار؛ طرّه واره؛ طرّه شکل؛ طرّه سان؛ آسه واره
...
[مشاهده متن کامل]

• با تیرک یا ستون یک سر آزاد استوار کردن؛ تیرک سازی؛ طرّه سازی؛ اتکا دادن سازه به تیری که از یک طرف آزاد است.
• پیمایش باز ( در نقشه برداری ) ؛ طرح دادن
[الکترونیک] تیر یک سر آزاد؛ تیرک
[پزشکی] ( ۱ ) پیشامدگی؛ برآمدگی؛ برجستگی؛ کانتی لیور؛ کنسول؛ یک برآمدگی که فقط از یک طرف تکیه گاه دارد؛ ( ۲ ) تیرک؛ ردیاب؛ پیمایشگر؛ زائدۀ مخصوص ردیابی یا پیمایش در طیف نمایی نیروی تک مولکولی ( SMFS )
[پلیمر] تیر یک سر آزاد؛ میلۀ یک سر گیردار؛ پایه؛ سگدست
[زمین شناسی] طره؛ طره ای؛ تیر طره ای؛ تیر یک سر آزاد؛ تیر پیش آمده؛ پیش آمدگی؛ کنسول
[صنایع] تیرک؛ پایه؛ میله؛ تیر اهرمی؛ سگدست؛ اهرم سگدست
[عمران] ( ۱ ) پایه؛ تیر سر آزاد؛ تیر پیش آمده؛ تیرک؛ طره؛ طره ای؛ تیر طره دار؛ تیر طره؛ تیر طره ای شکل؛ تیر سرکش؛ کنسول؛ تیر کنسول؛ یکی از دو تیر یا خرپا که از پایه ها به سمت یکدیگر بیرون می آیند و هنگامی که مستقیماً یا توسط یک اتصال دهنده به هم متصل شوند، دهانه ای از یک پل بازو دار را تشکیل می دهند؛ ( ۲ ) طره سازی؛ ساختن تیرک؛ تیرک سازی
[فنی - مهندسی] تیرک؛ پایه؛ میله؛ پیشامدگی؛ تیر یک سر آزاد؛ تیر طره دار؛ تیر طره
[متالورژی] میله؛ اهرم؛ تیر یک سر آزاد ( و یک سر درگیر )
[معماری] تیر پیش آمده؛ طره؛ طره ای؛ قسمتی از بنا که فقط از یک طرف به پایه وصل است ( مانند سقف بالکن یا تراس ) ؛ طاق یا سقف بیرون آمده از بنا
[مکانیک] طره؛ طره ای؛ تیر طره ای؛ تیر یک سر گیردار؛ تیر بازو دار؛ تیر اهرمی

[مهندسی سازه] طُرّه؛ انتهای آزاد؛ تیری که یک طرف آن دارای تکیه گاه ( عموماً ولی نه الزاماً گیردار ) دارد و سر دیگر آن آزاد است.
برای دوستانی که معادل یک سرگیردار را به کار برده اند: تیر کانتی لیور یا طره ای می تواند انتهای آزاد تیری باشد که روی دو تکیه گاه مفصلی گذاشته شده و یک انتهای آن از یکی از تکیه گاه ها امتداد یافته و انتهای آن روی هیچ تکیه گاهی قرار نگرفته است. بنابراین کاربرد تیر یک سرگیردار برای این اصطلاح �نادرست� است. معادل �یک سرگیردار� اصطلاح �fixed support� است. به طوری که در شکل دیده می شود تیر طره ای یک سرگیردار فقط یکی از حالت های طره ای شدن تیر است و اطلاق عام ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

cantilever
[معماری] تیر سرکش
یک سر گیر دار
تیر یکسر گیردار

بپرس