اسم ( noun )
• (1) تعریف: a wooden or metal stick, usu. with a handle, used for support in walking; walking stick.
• مترادف: staff, walking stick
• مشابه: alpenstock, crutch, pole, rod, stick
• مترادف: staff, walking stick
• مشابه: alpenstock, crutch, pole, rod, stick
- He is off his crutches now, but he's still walking with a cane.
[ترجمه گوگل] او اکنون از عصا خارج شده است، اما هنوز با عصا راه می رود
[ترجمه ترگمان] حالا عصایش را در دست دارد، اما هنوز با عصا راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حالا عصایش را در دست دارد، اما هنوز با عصا راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the stalk of a large, hard-stemmed grass, such as bamboo, or the plant itself.
• مترادف: stalk, stem
• مشابه: bamboo, reed
• مترادف: stalk, stem
• مشابه: bamboo, reed
- They hacked the cane and gathered it in large bundles.
[ترجمه گوگل] عصا را هک کردند و در بسته های بزرگ جمع کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها عصا را هک کردند و در دسته های بزرگی جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها عصا را هک کردند و در دسته های بزرگی جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: sugar cane.
• مترادف: sugar cane
• مترادف: sugar cane
- The cane is harvested and then processed to produce white sugar.
[ترجمه گوگل] نیشکر برداشت می شود و سپس برای تولید شکر سفید پردازش می شود
[ترجمه ترگمان] نیشکر برداشت می شود و سپس فرآوری می شود تا شکر سفید تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نیشکر برداشت می شود و سپس فرآوری می شود تا شکر سفید تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: material stripped or split from cane stalks for weaving, as into furniture or baskets.
• مترادف: wicker
• مشابه: reed, stalk, strip
• مترادف: wicker
• مشابه: reed, stalk, strip
- The patio chairs are made out of cane.
[ترجمه گوگل] صندلی های پاسیو از عصا ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان] صندلی های آشپزخونه از عصا درست شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صندلی های آشپزخونه از عصا درست شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: the long stem of a rose or berry plant.
• مترادف: stem
• مشابه: shoot
• مترادف: stem
• مشابه: shoot
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: canes, caning, caned
حالات: canes, caning, caned
• (1) تعریف: to weave a cane surface for.
• مترادف: weave
• مشابه: interlace, interweave
• مترادف: weave
• مشابه: interlace, interweave
- She's taking a class to learn how to cane furniture.
[ترجمه گوگل] او در کلاسی شرکت می کند تا یاد بگیرد چگونه مبلمان را چوب دستی کند
[ترجمه ترگمان] اون داره یه کلاس می گیره تا یاد بگیره چطور وسایل cane رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون داره یه کلاس می گیره تا یاد بگیره چطور وسایل cane رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to strike or beat, as with a walking cane.
• مترادف: baste, drub
• مشابه: beat, cudgel, flail, flog, hit, rap, strike, switch, thrash, thwack, whack, whip
• مترادف: baste, drub
• مشابه: beat, cudgel, flail, flog, hit, rap, strike, switch, thrash, thwack, whack, whip
- They used to cane students when they disobeyed in school.
[ترجمه گوگل] وقتی دانشآموزان را در مدرسه نافرمانی میکردند، عصا میکردند
[ترجمه ترگمان] وقتی از مدرسه سرپیچی می کردند، از دانش آموزان استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی از مدرسه سرپیچی می کردند، از دانش آموزان استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید