اسم ( noun )
• (1) تعریف: the quality of openness, honesty, and straightforwardness in expression.
• مترادف: frankness, openheartedness, openness, sincerity, straightforwardness
• متضاد: guile
• مشابه: bluntness, directness, explicitness, forthrightness, honesty, plain dealing
• مترادف: frankness, openheartedness, openness, sincerity, straightforwardness
• متضاد: guile
• مشابه: bluntness, directness, explicitness, forthrightness, honesty, plain dealing
- The politician answered all the interviewer's questions with surprising candor.
[ترجمه گوگل] این سیاستمدار با صراحت شگفت انگیزی به تمام سوالات مصاحبه کننده پاسخ داد
[ترجمه ترگمان] سیاست مدار با صراحت حیرت انگیزی به سوالات مصاحبه کننده پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سیاست مدار با صراحت حیرت انگیزی به سوالات مصاحبه کننده پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her candor in discussing her past made me feel I could trust her.
[ترجمه گوگل] صراحت او در بحث درباره گذشته اش باعث شد احساس کنم می توانم به او اعتماد کنم
[ترجمه ترگمان] صداقت او در مورد گذشته او باعث می شد احساس کنم که می توانم به او اعتماد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صداقت او در مورد گذشته او باعث می شد احساس کنم که می توانم به او اعتماد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lack of bias; fair-mindedness.
• مترادف: candidness, fair-mindedness, fairness, impartiality
• مشابه: justness, objectivity, square shooting
• مترادف: candidness, fair-mindedness, fairness, impartiality
• مشابه: justness, objectivity, square shooting
- I value this magazine because it presents its new stories with candor.
[ترجمه گوگل] من برای این مجله ارزش قائل هستم زیرا داستان های جدید خود را با صراحت ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] من برای این مجله ارزش قائل هستم، چون داستان های جدید خود را با صراحت بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من برای این مجله ارزش قائل هستم، چون داستان های جدید خود را با صراحت بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید