صفت ( adjective )
• (1) تعریف: without deception or concealment; honest; forthright.
• مترادف: aboveboard, direct, downright, forthright, foursquare, frank, free-spoken, genuine, heart-to-heart, honest, open, openhearted, outspoken, sincere, straightforward
• متضاد: deceitful, evasive
• مشابه: artless, bluff, blunt, bold, explicit, free, guileless, ingenuous, outright, plain-spoken, straight, unequivocal, uninhibited, unreserved, unrestrained
• مترادف: aboveboard, direct, downright, forthright, foursquare, frank, free-spoken, genuine, heart-to-heart, honest, open, openhearted, outspoken, sincere, straightforward
• متضاد: deceitful, evasive
• مشابه: artless, bluff, blunt, bold, explicit, free, guileless, ingenuous, outright, plain-spoken, straight, unequivocal, uninhibited, unreserved, unrestrained
- She is candid about her faults.
[ترجمه گوگل] او در مورد اشتباهات خود صادق است
[ترجمه ترگمان] او در مورد خطاهای او صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در مورد خطاهای او صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I appreciate your being candid with me.
[ترجمه گوگل] از صریح بودن شما با من قدردانی می کنم
[ترجمه ترگمان] ممنون که باه ام روراست بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ممنون که باه ام روراست بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The actor's candid statements about his drug use surprised the interviewer.
[ترجمه گوگل] اظهارات صریح این بازیگر در مورد مصرف مواد مخدر مصاحبه کننده را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] اظهارات صادقانه بازیگر در مورد استفاده از مواد مخدر مصاحبه کننده را شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اظهارات صادقانه بازیگر در مورد استفاده از مواد مخدر مصاحبه کننده را شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of a photograph taken of a person or people, not artificial or posed; informal.
• مترادف: casual, impromptu, informal, spontaneous, unplanned
• مشابه: extemporaneous, improvisational, natural, unaffected, unceremonious, unprepared, unstudied
• مترادف: casual, impromptu, informal, spontaneous, unplanned
• مشابه: extemporaneous, improvisational, natural, unaffected, unceremonious, unprepared, unstudied
- Many of the candid photos taken at the wedding turned out better than the posed ones.
[ترجمه گوگل] بسیاری از عکس های صریح گرفته شده در عروسی بهتر از عکس های ژست شده بودند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از عکس های کاندید شده در مراسم عروسی بهتر از آن هایی که ژست گرفته بودند ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از عکس های کاندید شده در مراسم عروسی بهتر از آن هایی که ژست گرفته بودند ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: not biased; fair; just.
• مترادف: equitable, fair, fair-minded, honest, impartial, just, unbiased
• مشابه: balanced, dispassionate, even, evenhanded, objective, open-minded, unprejudiced
• مترادف: equitable, fair, fair-minded, honest, impartial, just, unbiased
• مشابه: balanced, dispassionate, even, evenhanded, objective, open-minded, unprejudiced
- I felt the article gave a candid account of the incident.
[ترجمه گوگل] من احساس کردم که مقاله شرحی صریح از این حادثه ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان] من احساس کردم که این مقاله شرح صادقانه این حادثه را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من احساس کردم که این مقاله شرح صادقانه این حادثه را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: candidly (adv.), candidness (n.)
مشتقات: candidly (adv.), candidness (n.)
• : تعریف: a photograph in which the subjects are not posed.
• مشابه: photo, photograph, picture, snap, snapshot
• مشابه: photo, photograph, picture, snap, snapshot
- I look ridiculous in some of these candids.
[ترجمه گوگل] من در برخی از این رک گویی ها مسخره به نظر می رسم
[ترجمه ترگمان] من توی بعضی از این candids مسخره بنظر میام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من توی بعضی از این candids مسخره بنظر میام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید