cancellation


معنی: لغو، فسخ، الغاء، ابطال، حذف
معانی دیگر: الغا، واداد، وادادگی، (ریاضی) اسقاط (قاعده)، تحویل، کسر، افکنش، هر چیز به هم خورده (یا: موقوف شده)، واداده، واداد شده، فسخ شده، باطل شده، نشان واداد یا وادادگی، علامت ابطال یا باطل شدگی، مهر باطل ساز (مثلا روی تمبر) (cancelation هم می نویسند)، قلم زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of omission, deletion, or invalidation.
مشابه: abolition, cancel, undoing

- The cancellation of the baseball game was a big disappointment for the fans.
[ترجمه تایماز لطفی] لغو شدن بازی بیسبال یک نا امیدی بزرگ برای هواداران بود
|
[ترجمه گوگل] لغو بازی بیسبال یک ناامیدی بزرگ برای هواداران بود
[ترجمه ترگمان] لغو بازی بیسبال یک ناامیدی بزرگ برای هواداران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that has been done away with, abolished, withdrawn, or annulled, such as a hotel reservation.
مشابه: abolition, cancel

- The restaurant had a lot of cancellations last night because of the snowstorm.
[ترجمه گوگل] این رستوران شب گذشته به دلیل طوفان برف کنسلی های زیادی داشت
[ترجمه ترگمان] دیشب به خاطر بارش برف، رستوران خیلی بهمون خبر داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the marks or perforations indicating invalidation for reuse, as on a postage stamp or admission ticket.
مشابه: cancel

- This stamp has already been used; you can see the cancellation.
[ترجمه گوگل] این تمبر قبلاً استفاده شده است می توانید لغو را ببینید
[ترجمه ترگمان] این تمبر از قبل استفاده شده است؛ شما می توانید لغو را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cancellation law
قانون حذف،قانون افکنش

2. the cancellation of michael jackson's program
به هم خوردن برنامه مایکل جکسون

3. His cancellation of the concert was seen as a deliberate snub to the organizers.
[ترجمه گوگل]لغو کنسرت او به عنوان یک بی‌اعتنایی عمدی به برگزارکنندگان تلقی شد
[ترجمه ترگمان]لغو این کنسرت به عنوان یک snub آگاهانه برای برگزارکنندگان دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cancellation of the popular show was a result of managerial myopia.
[ترجمه گوگل]لغو نمایش پرمخاطب نتیجه نزدیک بینی مدیریتی بود
[ترجمه ترگمان]لغو این نمایش محبوب، حاصل of مدیریتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cancellation of the football match really ticked him off.
[ترجمه گوگل]لغو مسابقه فوتبال واقعاً او را نگران کرد
[ترجمه ترگمان]لغو مسابقه فوتبال واقعا او را سپری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They opted for rescheduling rather than outright cancellation.
[ترجمه گوگل]آنها به جای لغو کامل، برنامه ریزی مجدد را انتخاب کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای حذف کامل، برای زمانبندی مجدد انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The strike has led to the cancellation of some ferry services and left hundreds of passengers stranded at the docks.
[ترجمه گوگل]این اعتصاب منجر به لغو برخی از خدمات کشتی‌ها شده و صدها مسافر را در اسکله‌ها سرگردان کرده است
[ترجمه ترگمان]این اعتصاب، منجر به لغو برخی خدمات کرجی شد و صدها مسافر را در اسکله جا به جا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her cancellation of her trip to Paris upset our plan.
[ترجمه گوگل]لغو سفر او به پاریس برنامه ما را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]لغو سفر او به پاریس نقشه ما را واژگون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cancellation charges will apply in accordance with paragraph 4 above.
[ترجمه گوگل]هزینه های لغو مطابق بند 4 بالا اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]هزینه های لغو مطابق با بند ۴ فوق الذکر اعمال خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They agreed to waive the cancellation charges.
[ترجمه گوگل]آنها موافقت کردند که از هزینه های لغو صرف نظر کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کردند که هزینه های لغو را نادیده بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cancellation of the tour was a great disappointment for the many fans of the band.
[ترجمه گوگل]لغو تور یک ناامیدی بزرگ برای بسیاری از طرفداران گروه بود
[ترجمه ترگمان]لغو این تور برای بسیاری از طرفداران گروه بسیار ناامید کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Heavy seas can cause cancellation of ferry services.
[ترجمه گوگل]دریای سنگین می تواند باعث لغو خدمات کشتی شود
[ترجمه ترگمان]دریاهای سنگین می توانند موجب لغو خدمات کشتی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a cancellation fee of £20.
[ترجمه گوگل]هزینه کنسلی 20 پوند است
[ترجمه ترگمان]یک هزینه لغو ۲۰ پوندی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We need at least 24 hours' notice of cancellation.
[ترجمه گوگل]ما حداقل به 24 ساعت اخطار لغو نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]حداقل ۲۴ ساعت به لغو نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The government announced the cancellation of the dam project.
[ترجمه گوگل]دولت از لغو پروژه سد خبر داد
[ترجمه ترگمان]دولت لغو پروژه سد را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لغو (اسم)
waiver, abolition, cancellation, repeal, revocation

فسخ (اسم)
abolition, cancellation, repeal, revocation, termination, dissolution, annulment, divorce, liquidation, rescission

الغاء (اسم)
cancellation, repeal, annulment, administration, supersession

ابطال (اسم)
waiver, cancellation, annulment, revoke, nullification, rescission, disproof, defeasance, vitiation, voidance

حذف (اسم)
cancellation, elimination, expulsion, exclusion, deletion, omission, ellipsis, pretermission, write-off

تخصصی

[حسابداری] فسخ
[ریاضیات] حذف، اسقاط، تحویل کسر، ساده کردن، تحویل

انگلیسی به انگلیسی

• revocation, nullification

پیشنهاد کاربران

فسخ، لغو
لغوش = عمل لغوسازی
محمدحسین۶۵
در متون حقوقی و تجاری
اقاله
معنا می دهد
cancellation ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: لغو
تعریف: به هم خوردن هرگونه قرارداد یا قرار ازپیش تعیین شده

بپرس