cancel

/ˈkænsəl//ˈkænsəl/

معنی: لغو کردن، باطل کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، فسخ کردن، قلم زدن
معانی دیگر: به هم زدن، کنسل کردن، واداد کردن، وادادن، وازدن، پس گرفتن، (بلیط و چک و غیره) باطل کردن، خط بطلان کشیدن بر، (تمبر و غیره) با مهر باطل کردن، ملغی کردن، از اعتبار انداختن، (معمولا با out) جبران کردن، موازنه کردن، سر به سر کردن، (ریاضی) ساده کردن، صفر کردن، تحویل کسر، ساده کردن کسر، افکندن، (چاپ) حذف کردن، حذف، از قلم اندازی، مطلب از قلم افتاده، فس  کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cancels, canceling, canceled
(1) تعریف: to do away with, nullify, or eliminate, as an appointment or reservation.
مترادف: call off, scrub
مشابه: abolish, abort, abrogate, annul, blot out, dispense with, drop, eliminate, jettison, nullify, overturn, remit, rescind, retract, revoke, terminate, void

- Tonight's performance has been canceled.
[ترجمه گوگل] اجرای امشب کنسل شد
[ترجمه ترگمان] نمایش امشب لغو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He canceled his subscription to the news magazine.
[ترجمه گوگل] او اشتراک خود در مجله خبری را لغو کرد
[ترجمه ترگمان] He رو به مجله اخبار کنسل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We had to cancel our vacation plans.
[ترجمه گوگل] مجبور شدیم برنامه های تعطیلاتمان را لغو کنیم
[ترجمه ترگمان] ما مجبور بودیم برنامه های تعطیلات خود را لغو کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She called the restaurant to cancel their reservations.
[ترجمه شان] او با رستوران برای لغو رزروی ( که آن ها کرده بودند ) ، تماس گرفت.
|
[ترجمه گوگل] او با رستوران تماس گرفت تا رزرو آنها را لغو کند
[ترجمه ترگمان] او این رستوران را برای لغو their فراخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to mark or otherwise alter (a check, stamp, or the like) so as to prevent reuse.
مترادف: invalidate, nullify, void
مشابه: annul, blue-pencil, cross off, cross out, dele, delete, edit, erase, expunge

- Each check is canceled by the bank.
[ترجمه گوگل] هر چک توسط بانک باطل می شود
[ترجمه ترگمان] هر چک توسط بانک لغو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to counteract, neutralize, or offset (often fol. by "out").
مترادف: compensate for, counteract, counterbalance, counterpoise, negative, offset
مشابه: annul, countercheck, frustrate, neutralize, nullify

- Her rudeness cancel her attractive appearance.
[ترجمه گوگل] بی ادبی او ظاهر جذاب او را خنثی می کند
[ترجمه ترگمان] بی نزاکتی اون، ظاهر جذاب اون رو کنسل می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- By supporting opposing candidates, they tend to cancel out each other's vote.
[ترجمه گوگل] با حمایت از نامزدهای مخالف، آنها تمایل دارند رای یکدیگر را لغو کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها با حمایت از کاندیداهای مخالف تمایل دارند رای خود را لغو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: of two factors, to compensate for or neutralize one another (often fol. by out).
مترادف: compensate, counterbalance, countervail
مشابه: neutralize

- Her income and expenses exactly cancel out.
[ترجمه گوگل] درآمد و هزینه های او دقیقاً از بین می رود
[ترجمه ترگمان] درآمد و مخارج او دقیقا منتفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: canceler (n.)
• : تعریف: the act or result of canceling.
مترادف: cancellation
مشابه: deletion, omission

- The hotel received numerous cancels due to the weather.
[ترجمه گوگل] این هتل به دلیل شرایط جوی کنسل های زیادی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] این هتل شرایط بسیاری را به دلیل آب و هوا دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is entitled to cancel the contract any time he wishes
او حق دارد هر وقت بخواهد قرارداد را فسخ کند.

2. the advantages and disadvantages of this job cancel each other out
مزایای این شغل جنبه های منفی آن را خنثی می کند.

3. The stamp was only partially canceled.
[ترجمه نت] داداشی تمومم شی بزنگ
|
[ترجمه گوگل]تمبر فقط تا حدی باطل شد
[ترجمه ترگمان] مهر فقط تا حدی کنسل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because the first shipment contained defective parts, Mr. Zweben canceled the rest of the order.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که اولین محموله حاوی قطعات معیوب بود، آقای Zweben بقیه سفارش را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]چون اولین محموله حاوی قطعات معیوب بود، آقای Zweben بقیه دستورها را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Having found just the right man for the job, Captain Mellides canceled all further interviews.
[ترجمه گوگل]کاپیتان ملیدز با یافتن مرد مناسب برای این کار، تمام مصاحبه های بعدی را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]کاپیتان Mellides همه interviews را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is vitally important to cancel the order immediately.
[ترجمه گوگل]لغو فوری سفارش بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]مهم است که سفارش را فورا لغو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you cancel now I'm afraid you forfeit your deposit.
[ترجمه گوگل]اگر اکنون لغو کنید، می ترسم که سپرده خود را از دست بدهید
[ترجمه ترگمان]اگه الان کنسل کنی می ترسم که deposit رو از دست بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm sorry, but I have to cancel my reservation.
[ترجمه گوگل]متاسفم، اما باید رزرو خود را لغو کنم
[ترجمه ترگمان]متاسفم، اما باید رزرو رو کنسل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The gains and losses are expected to cancel out.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که سود و زیان باطل شود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که سود و زیان از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They've had to cancel tomorrow's football match because of the bad weather.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند مسابقه فوتبال فردا را به دلیل هوای بد لغو کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید مسابقه فوتبال فردا را به خاطر آب و هوای بد کنسل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This provided a pretext for the authorities to cancel the elections.
[ترجمه گوگل]این بهانه ای را برای مسئولان فراهم کرد تا انتخابات را لغو کنند
[ترجمه ترگمان]این امر بهانه ای برای مقامات برای لغو انتخابات ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Passengers who cancel their reservations will forfeit their deposit.
[ترجمه گوگل]مسافرانی که رزرو خود را لغو کنند، سپرده خود را از دست خواهند داد
[ترجمه ترگمان]مسافرانی که رزرو خود را لغو می کنند، سپرده آن ها را از بین خواهند برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His secretary was instructed to cancel all his engagements.
[ترجمه گوگل]به منشی او دستور داده شد که همه نامزدی هایش را لغو کند
[ترجمه ترگمان]به منشی اش دستور داده شده که تمام engagements را لغو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That being the case, we have to cancel off the plan.
[ترجمه گوگل]در این صورت، ما باید طرح را لغو کنیم
[ترجمه ترگمان]موضوع اینه که ما باید نقشه رو کنسل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For some inexplicable reason, he's decided to cancel the project.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح، او تصمیم به لغو پروژه گرفته است
[ترجمه ترگمان]به دلایلی غیرقابل توضیح، تصمیم گرفت پروژه را لغو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Don't forget to cancel the newspaper before going away.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که قبل از رفتن روزنامه را لغو کنید
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که روزنامه را قبل از رفتن لغو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He wonders if the different influences might not cancel each other out.
[ترجمه گوگل]او متعجب است که آیا تأثیرات مختلف ممکن است یکدیگر را خنثی نکنند
[ترجمه ترگمان]او تعجب می کند که آیا تاثیرات مختلف ممکن است یکدیگر را خنثی نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The best option would be to cancel the trip altogether.
[ترجمه گوگل]بهترین گزینه لغو کامل سفر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بهترین گزینه کنسل کردن کل سفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Fair's fair-you can't expect them to cancel everything just because you can't make it.
[ترجمه گوگل]منصفانه است - نمی توانید از آنها انتظار داشته باشید که همه چیز را لغو کنند فقط به این دلیل که شما نمی توانید آن را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]منصفانه است - تو نمی توانی انتظار داشته باشی که همه چیز را فقط به خاطر این که نمی توانی درست کنی، لغو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

خنثی نمودن (فعل)
nullify, cancel, annihilate, thwart, neutralize, negate, frustrate

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

فسخ کردن (فعل)
annul, cancel, countermand, derogate, disannul, rescind, terminate

قلم زدن (فعل)
scratch, cancel, etch, enchase, engrave

تخصصی

[حسابداری] باطل کردن
[کامپیوتر] لغو کردن . متوقف ساختن - متوقف ساختن اجرای یک فرمان بیشتر کادرهای گفتگو دارای یک دکمه cancel هستند این دکمه کادر گفتگو را بدون هر گون اقدامی پاک می کند . - حذف
[حقوق] لغو کردن، باطل کردن، فسخ کردن، حذف کردن
[ریاضیات] باطل کردن، ساده شدن، حذف کردن، ساده کردن، صفر کردن، از بین بردن، تحویل کسر، حذف کردن

انگلیسی به انگلیسی

• call off, repeal, revoke, erase
if you cancel something that has been arranged, you stop it from happening.
if you cancel something such as a hotel room or theatre seat, you tell the management that you no longer want it.
if you cancel something such as a cheque or a business arrangement, you cause it to be no longer valid.
if two things cancel each other out, they have opposite effects which combine to produce no real effect.

پیشنهاد کاربران

اقاله ( فسخ )
cancel
واکَندن ، واداختن ، ویکَندن ، ویداختن
لغو کردن، باطل کردن
can: قوطی
canal: آبراه
cancel: لغو کردن
cancer: سرطان
لغویدن، کنسلیدن!
دریغ از کمی خلاقیت و بهره گیری از توانایی های زبان فارسی برای واژه سازی. صرفا اضافه کردن پسوند یدن به آخر همه کلمه ها، چه عربی، چه انگلیسی یا هر زبان دیگری. . .
باطل کردن ( کارت اعتباری ) ( که مفقود شده یا دزدیده اند )
Cancel credit card
وقتی در مورد اشخاص به کار می رود: طرد کردن
cancel culture: فرهنگ طرد
محض توجه کاربر عجمنده
لغو واژه عربی و کنسل واژه انگلیسی است، ساخت مصدر با حرف ن و ترکیب با این کلمات کار اشتباهی است و ویژگی فارسی بودن را از آنها می گیرد.
اگر هم قرار باشد در فارسی از آنها استفاده شود، لغو کردن یا کنسل کردن درست است، چون این اسم ریشه فارسی ندارد که از طریق یک مصدر وارد فرایند واژه سازی شویم.
...
[مشاهده متن کامل]

با تشکر

کنسلیدن.
هَگَرزیدن.
cancel somebody
کنسل کردن یک نفر
فرهنگ ترد کردن Cancel culture نوعی تبعید مدرن است
میشه ترد کردن/تبعیدکردن یک نفر ( معمولا معروف ) از اجتماع یا گروه های اجتماعی، گفته میشه. که بخاطر یک رفتار یا صحبت بحث برانگیز یا غیراخلاقی یا سطحی اش، سطح شعورش رو برا بقیه رو میکنه و دیگه کسی بهش احترام سابق رو نمیذاره
...
[مشاهده متن کامل]

لَغویدن.
در زبان فرانسوی به تخته و چوب بریده شده از درخت به شکل مسطح Conseil ( بریده شده یا تخته ) گفته می شود . این واژه با کَسیل ترکی که همان معنی بریده می باشد سنجیدنی است . در زبان کامپیوتر cancel به معنی قطع
...
[مشاهده متن کامل]
شدن و باطل شدن از ریشه ی Conseil فرانسوی است که در انگلیسی به cancel تغییر یافته که در زبان ترکی با مصدر کسیلمک به معنی بریده شدن و کَسیلی به معنی بریده شده سنجیدنی است . به واژه ی Conseil در زبان لاتین tabula و در انگلیسی board گفته می شود . واژه tabula در زبان فارسی به تابلو تغییر یافته است .

Call off
Cancle
They mean the same thing in some contexts. Call off is more casual.
You can cancel an order at a restaurant but you would not say call off the order.
You can cancel an event, and saying call off the event means the same thing.
...
[مشاهده متن کامل]

I don't entirely agree with the other post .
Though they have overlapping meanings, there are times you can't use "call off".
For example, you wouldn't "call off" your ATM transaction, in that case, it's always "cancel".
"Call off" is mainly used when you're talking about a plan. So, you wouldn't call off a Google search, but you would call off a search for a missing person.

You wouldn't call off a hotel reservation, but you would call of a party. Hope that helps. You can write and say both.
Call off is more verbal, and cancel is more formal.

لغو کردن، خنثی کردن.
طرد شدن، طرد کردن ( مثل مفهوم cancel culture که پس از روی کار آمدن بایدن در امریکا رواج فراوانی یافته )
۱. خط زدن
۲. علامت گذاری کردن برای اینکه نتوان از آن استفاده کرد
۳. از بین بردن
۴. لغو کردن
برگزار نکردن
پس - اَفکند ( به معنای عقب انداختن و متضاد پیش انداختن: برای نمونه عقب انداختن پرداخت شهریه یا برگزارنشدن موقت یک رویداد ورزشی. . . . )
بی خیال، انصراف
به حساب نیاوردن
بر هم زدن ، بر هم خوردن ، کنار گذاشتن ، در نظر نگرفتن
کَنسِل - واژه ای انگلیسی و در فارسی به این معنا کاربرد دارد:
حذف، نقض، باطل، رد، لغو، فسخ، به هم زدن!، وا دادن! -
به شمار نیامدن، حساب نکردن، نادیده گرفتن ( ندید گرفتن ) ، خط زدن، از قلم انداختن!
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: پرواز های امروزم را همشون رو "کنسل کن" >>> لغو کن
رابطه دوستم با من "کنسل شد" >>> به هم خورد
فعلاً این جنسو "کنسلش کن" >>> فعلاً این جنسو ندید بگیر

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس