You can say → یک اظهار نظر یا قضاوت کلامی ( گفتن )
You can tell → برداشت یا تشخیص بر اساس شواهد ( فهمیدن )
پس وقتی میگی �می شه گفت� → بهتره بگی You can say
و وقتی میگی �واضحه که� → بهتره بگی
You can tell → برداشت یا تشخیص بر اساس شواهد ( فهمیدن )
پس وقتی میگی �می شه گفت� → بهتره بگی You can say
و وقتی میگی �واضحه که� → بهتره بگی
- میتوان فهمید
- میتوان تشخیص داد
You can tell he's excited by the way he's smiling
- می توان تشخیص داد که او هیجان زده است از روی لبخندی که می زند.
From the look on her face, you can tell she's not happy
- از ظاهر چهره اش می توان فهمید که خوشحال نیست.
- میتوان تشخیص داد
- می توان تشخیص داد که او هیجان زده است از روی لبخندی که می زند.
- از ظاهر چهره اش می توان فهمید که خوشحال نیست.
( کاملاً ) مشخصه/ معلومه
مثال:
You can tell she's been working out—look how big her biceps are!
Can you believe he's incredibly rich? You could never tell by looking at his shabby clothes!
مثال:
او با خودش میگه که ( یا احتمالا ) اونها آبدارن
معلومه