can't stand
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
خوشم نمیاد
I can't stand it
تاب نیاوردن ، تاب وتوان نداشتن ، ایستادگی نکردن ،
نَه ایستادن ، وا نه ایستادن
تحمل نکردن ، تحمل نداشتن
تاب وتحمل نکردن ، صبر و تحمل نکردن
نَه ایستادن ، وا نه ایستادن
تحمل نکردن ، تحمل نداشتن
تاب وتحمل نکردن ، صبر و تحمل نکردن
متنفر بودن
وقتی Stand با جمله منفی میاد، معمولاً به معنای تحمل نکردن یا متنفر بودن میاد.
◀️I can’t stand bad manners.
◀️ I know he can’t stand the sight of me.
... [مشاهده متن کامل]
◀️Lily can’t stand working in an office.
◀️I can’t stand people smoking around me when I’m eating.
◀️ She can’t stand to hear them arguing.
◀️She couldn't stand the thought of losing her children.
◀️ We used to be quite good friends but now I can't stand her.
◀️ If there's one thing I can't stand, it's hypocrisy.
◀️Her father can't stand liver and onions.
◀️ Europeans never stay there for long. They can't stand the heat.
◀️ Don't invite Alice. Mum can't stand the sight of her.
◀️ I can't stand the way he's always telling people what they should do.
◀️Can't fucking stand this dude. He is an annoying little fuck
معنی:غیر قابل تحمل بودن ( تحمل نکردنی )
متضاد:can't sit
مثال:
I can't stand stomachache
متضاد:can't sit
مثال:
معنی :غیر قابل تحمل بودن ( تحمل نکردنی )
متضاد:can't sit
متضاد:can't sit
تحمل نکردن
تحمل نکردن
مثال:
I can't stand toothache
مثال:
غیر قابل تحمل
spoken used to say that you do not like someone or something at all, or that you think that something is extremely unpleasant SYN =can’t bear
گفته می شود که شما اصلاً کسی یا چیزی را دوست ندارید، یا فکر می کنید چیزی فوق العاده ناخوشایند است.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
. I can’t stand bad manners
. I know he can’t stand the sight of me
can’t stand ( somebody/something ) doing something
نمی تواند تحمل کند ( کسی / کاری ) که در حال انجام است.
مثال
. Lily can’t stand working in an office
. I can’t stand people smoking around me when I’m eating
can’t stand to do something
نمی تواند تحمل انجام چیزی کند.
مثال
. She can’t stand to hear them arguing
گفته می شود که شما اصلاً کسی یا چیزی را دوست ندارید، یا فکر می کنید چیزی فوق العاده ناخوشایند است.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
نمی تواند تحمل کند ( کسی / کاری ) که در حال انجام است.
مثال
نمی تواند تحمل انجام چیزی کند.
مثال
ناتوان در تحمل درد.
Verb:تحمل نکردن
For example:I have fever . i can't help it
Verb:تحمل نکردن
نفرت داشتن
متنفر و بیزار بودن
تحمل نکردن چیزی
تحمل نکردن چیزی
توان تحمل نداشتن
تحمل نکردن
بیزار بودن
متنفر بودن
مثلا
نمیتونم تحملش کنم
احساس ناراحتی شدید از کسی یا چیزی
نمی توان ( درد را ) تحمل کرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)