can't help but

پیشنهاد کاربران

نتونی جلوی یک کار بگیری
Can't or couldn't help but do sth
Use this phrase to talk about something that you can't control.
بدون اینکه خودت بخواهی
در ترکی : birdən birə
ناخودآگاه
چاره ای نداشتن، مجبور بودن، دست خودش نبودن
ناتوان بودن در جلوگیری از چیزی/کاری
I can't help but think of you
اصطلاح ) قادر به کنترل خود نبودن از انجام
( چیزی )
I couldn't help but laugh
نتونستم جلوی خنده ام را بگیرم!
این اصطلاح و اصطلاح can't help something مترادف بوده ولی " can't help but" مربوط به گویش های محلی بوده و البته بیشتر رایج است.
...
[مشاهده متن کامل]

I can't help laughing = I can't help but laughing

بپرس