camphorate


معنی: کافور زدن به، عرق کافور زدن
معانی دیگر: کافوردار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: camphorates, camphorating, camphorated
• : تعریف: to treat or impregnate with camphor.

مترادف ها

کافور زدن به (فعل)
camphorate

عرق کافور زدن (فعل)
camphorate

انگلیسی به انگلیسی

• substance derived from camphor (type of fragrant resin)
impregnate with camphor (type of fragrant resin)

پیشنهاد کاربران

بپرس