camp follower

/ˈkæmpˈfɒloʊə//kæmpˈfɒləʊə/

(در گذشته - غیر نظامی که به همراه قشون به منظور دستفروشی یا فحشا حرکت می کرد) طفیلی لشگر، چنداول، اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند شخصغیرنظامی که ازدنبال اردومیرود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a civilian, esp. a prostitute, who follows an army from place to place in order to sell goods or services to the soldiers.

(2) تعریف: any person who follows or is associated with a group or organization, but who is not a member of it; groupie.

جمله های نمونه

1. The camp followers however caused problems with the authorities.
[ترجمه گوگل]اما پیروان اردوگاه با مسئولان مشکل ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، پیروان این کمپ مشکلاتی با مسئولان ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whether neighbour, camp follower or convenient snack, the wolves changed little as their owners were transformed.
[ترجمه گوگل]گرگ ها چه همسایه، چه پیروان اردوگاه و چه میان وعده مناسب، با تغییر شکل صاحبانشان، اندکی تغییر کردند
[ترجمه ترگمان]چه همسایه، پیرو اردوگاه و چه میان وعده مناسب، وقتی که their تغییر کردند، گرگ ها تغییر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Scattered among them were the camp followers: women and young boys driving loaded mules and donkeys.
[ترجمه گوگل]در میان آنها پیروان اردوگاه پراکنده بودند: زنان و پسران جوان که سوار قاطرها و خرهای بار شده بودند
[ترجمه ترگمان]در میان آنان، پیروان اردوگاه بودند: زنان و پسران جوان که قاطرها و الاغ ها را می راندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Much of the hidden diversity of the ancient camp followers remains, silent and unaltered, within the stocks of today.
[ترجمه گوگل]بسیاری از تنوع پنهان پیروان اردوگاه باستانی، خاموش و بدون تغییر، در ذخایر امروزی باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تنوع پنهان حامیان اردوگاه باستانی، همچنان ساکت و بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The majority of the camp followers were however, good honest women who were the wives and sweethearts of the troops.
[ترجمه گوگل]با این حال، اکثریت پیروان اردوگاه، زنان درستکار خوبی بودند که همسران و عزیزان سربازان بودند
[ترجمه ترگمان]با این حال اکثر هواداران اردوگاه زنان شریف و نجیبی بودند که همسران و عشاق سربازان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a camp follower I tried to get as close as possible to the front.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پیرو اردو سعی کردم تا حد امکان به جبهه نزدیک شوم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پیرو کمپ سعی کردم تا جایی که ممکن بود نزدیک شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's a lot more to Jefferson Airhead than rent-a-baggy camp followers.
[ترجمه گوگل]جفرسون ایرهد چیزهای بیشتری نسبت به پیروان کمپ اجاره ای دارد
[ترجمه ترگمان]برای جفرسون بسیار بیشتر از پیروان اردوی a است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Banks, accountants, advertising agencies and many other providers of professional services are the camp followers of the multinational army.
[ترجمه گوگل]بانک ها، حسابداران، آژانس های تبلیغاتی و بسیاری دیگر از ارائه دهندگان خدمات حرفه ای پیروان اردوگاه ارتش چند ملیتی هستند
[ترجمه ترگمان]بانک ها، حسابداران، آژانس های تبلیغاتی و بسیاری دیگر از ارائهکنندگان خدمات حرفه ای، اعضای اردوگاه ارتش چند ملیتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Generals, recognizing this, turned blind eyes to the excesses of their troops and were sure to provide camp followers.
[ترجمه گوگل]ژنرال ها با درک این موضوع چشمان خود را بر افراط و تفریط سربازان خود بستند و مطمئن بودند که پیروان اردوگاه را فراهم می کردند
[ترجمه ترگمان]سرداران که این امر را می دانستند، چشم کور خود را به زیاده روی های سربازان خود معطوف ساختند و اطمینان داشتند که پیروان اردو را تامین خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who is a follower of a group but is not a member of it; salesman of provisions or prostitute who follow a military unit and provides service to said military crew
a camp follower is someone who does not officially belong to a particular group or organization but who is interested in it and supports it, often because it makes them feel important.
a camp follower is also a person who obtains money by travelling with a group of people such as an army and doing jobs for them.

پیشنهاد کاربران

a person who is interested in and supports a particular political party or other organization but is not a member of it
شخصی که به یک حزب سیاسی یا سازمان دیگر علاقه مند است و از آن حمایت می کند اما عضو آن نیست
...
[مشاهده متن کامل]

His loyalty to the political party was questionable; he was more of a camp follower than an active participant.
As a camp follower, she traveled alongside the army, providing medical assistance to wounded soldiers.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/camp-follower

بپرس