came across

پیشنهاد کاربران

به نظر رسیدن
as in: he came across as a great guy
برخورد کردن به ، روبرو شدن با ، تصادفی پیدا کردن
She came across some old photographs in her desk.
روبرو شدن

برخوردن.
رسیدن.
دیدار کردن.
دیدن یا پیدا کردن چیزی یا شخصی بطور اتفاقی
to meet someone, or to find something by chance
=met
پیدا کردن، ملاقات کردن
found
مواجه شدن
ملاقات کردن ، دیدار کردن ، برخورد کردن یا افراد یا فردی
پیدا کردن کسی یا چیزی به صورت اتفاقی

بپرس