calory

/ˈkælʌriː//ˈkælərɪ/

معنی: کالری، واحد سنجس گرما
معانی دیگر: رجوع شود به: calorie، calorie : واحد سنجس گرما

جمله های نمونه

1. One can eat only 1500 calories a day on this diet.
[ترجمه گوگل]با این رژیم می توان روزانه تنها 1500 کالری دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]انسان می تواند تنها ۱۵۰۰ کالری در روز در این رژیم غذایی بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An ounce of sugar has about 100 calories.
[ترجمه گوگل]یک اونس شکر حدود 100 کالری دارد
[ترجمه ترگمان]یک اونس قند حدود ۱۰۰ کالری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are about fifty calories in an apple.
[ترجمه گوگل]یک سیب حدود پنجاه کالری دارد
[ترجمه ترگمان]حدود پنجاه کالری در یک سیب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What is your daily intake of calories?
[ترجمه گوگل]کالری دریافتی روزانه شما چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]مصرف روزانه کالری شما چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sweets and biscuits have a lot of empty calories in them.
[ترجمه گوگل]شیرینی ها و بیسکویت ها کالری خالی زیادی در خود دارند
[ترجمه ترگمان]سوییتز \"و بیسکوئیت یه عالمه کالری دارن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An average potato has about 90 calories.
[ترجمه گوگل]یک سیب زمینی متوسط ​​حدود 90 کالری دارد
[ترجمه ترگمان]یک سیب زمینی متوسط حدود ۹۰ کالری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Walking briskly can burn off a lot of calories.
[ترجمه گوگل]پیاده روی سریع می تواند کالری زیادی را بسوزاند
[ترجمه ترگمان]خیلی سریع می تونیم کالری هامون رو آتیش بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This will improve your performance and help you burn off calories.
[ترجمه گوگل]این کار عملکرد شما را بهبود می بخشد و به سوزاندن کالری کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این کار عملکرد شما را بهبود خواهد بخشید و به شما کمک خواهد کرد تا کالری burn
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This particular type of fish has less than 200 calories per portion.
[ترجمه گوگل]این نوع خاص از ماهی کمتر از 200 کالری در هر وعده دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع خاص از ماهی بیش از ۲۰۰ کالری در هر بخش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You need to exercise more to burn off the calories.
[ترجمه گوگل]برای سوزاندن کالری باید بیشتر ورزش کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید بیشتر ورزش کنید تا کالری را خاموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My wife convinced me to finally start counting calories .
[ترجمه گوگل]همسرم مرا متقاعد کرد که بالاخره شروع به کالری شماری کنم
[ترجمه ترگمان]همسرم مرا قانع کرد که در نهایت کالری را شمردن کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We can measure the energy that food provides in calories.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم انرژی غذا را به صورت کالری اندازه‌گیری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم انرژی را اندازه گیری کنیم که غذا کالری فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The diet is based on counting calories.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی بر اساس شمارش کالری است
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی مبتنی بر شمردن کالری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The number of calories in different brands of drinks varies enormously.
[ترجمه گوگل]تعداد کالری در مارک های مختلف نوشیدنی بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]تعداد کالری موجود در انواع مختلف نوشیدنی ها به میزان زیادی تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کالری (اسم)
calorie, calory, heat unit

واحد سنجس گرما (اسم)
calorie, calory

انگلیسی به انگلیسی

• unit of heat energy; amount of energy needed to raise one gram of water one degree

پیشنهاد کاربران

بپرس