1. For all his seeming calmness, he was really very nervous.
[ترجمه گوگل]با وجود تمام آرامش ظاهری اش، او واقعاً بسیار عصبی بود
[ترجمه ترگمان]با این همه آرامش ظاهری، او واقعا عصبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این همه آرامش ظاهری، او واقعا عصبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The wind failed and the sea returned to calmness.
[ترجمه گوگل]باد شکست خورد و دریا به آرامش بازگشت
[ترجمه ترگمان]باد شکست خورد و دریا آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]باد شکست خورد و دریا آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His famed calmness temporarily deserted him.
[ترجمه گوگل]آرامش معروفش او را موقتاً رها کرد
[ترجمه ترگمان]آرامش مشهور او موقتا او را ترک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرامش مشهور او موقتا او را ترک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. No, his only noticeable affectation was a statesmanlike calmness.
[ترجمه گوگل]نه، تنها محبت قابل توجه او یک آرامش دولتمردانه بود
[ترجمه ترگمان]نه، تنها تظاهر به نشانه بارز او نوعی آرامش و آرامش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نه، تنها تظاهر به نشانه بارز او نوعی آرامش و آرامش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Serotonin, a neurotransmitter that regulates well-being, calmness and satiety, can be restored by eating carbohydrates.
[ترجمه گوگل]سروتونین، یک انتقال دهنده عصبی که بهزیستی، آرامش و سیری را تنظیم می کند، با خوردن کربوهیدرات قابل بازیابی است
[ترجمه ترگمان]سروتونین یک انتقال دهنده عصبی است که سلامت، آرامش و سیری را تنظیم می کند و می تواند با خوردن کربو هیدرات ها احیا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سروتونین یک انتقال دهنده عصبی است که سلامت، آرامش و سیری را تنظیم می کند و می تواند با خوردن کربو هیدرات ها احیا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He surprised himself by the calmness with which he lied, although when he replaced the receiver his thin fingers were quivering.
[ترجمه گوگل]او از آرامشی که با آن دروغ می گفت شگفت زده شد، اگرچه وقتی گیرنده را تعویض کرد انگشتان نازکش می لرزیدند
[ترجمه ترگمان]او خودش را از این آرامش و آرامش که با آن دروغ گفته بود غافلگیر کرد، هرچند وقتی گوشی را گذاشت، انگشتان نازکش می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او خودش را از این آرامش و آرامش که با آن دروغ گفته بود غافلگیر کرد، هرچند وقتی گوشی را گذاشت، انگشتان نازکش می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There was a calmness about him, a serenity that made him a stranger to fear.
[ترجمه گوگل]آرامشی در او وجود داشت، آرامشی که او را با ترس غریبه می کرد
[ترجمه ترگمان]آرامشی در او وجود داشت که او را بیگانه می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرامشی در او وجود داشت که او را بیگانه می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His calmness was a goad she hated him for.
[ترجمه گوگل]آرامش او چیزی بود که به خاطر آن از او متنفر بود
[ترجمه ترگمان]آرامش او مردی بود که از او نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرامش او مردی بود که از او نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The colonel's calmness maddened Pluskat.
[ترجمه گوگل]آرامش سرهنگ پلاسکات را دیوانه کرد
[ترجمه ترگمان]آرامش و آرامش سرهنگ آئورلیانو بوئندیا را دیوانه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرامش و آرامش سرهنگ آئورلیانو بوئندیا را دیوانه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. " Mammy getting ole,' said Dilcey, with a calmness that would have enraged Mammy.
[ترجمه گوگل]دیلسی با آرامشی که میتوانست مامی را خشمگین میکرد، گفت: «مامان در حال ole شدن است
[ترجمه ترگمان]دی سلی با آرامش گفت: مامی با آرامش می ره مامی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دی سلی با آرامش گفت: مامی با آرامش می ره مامی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Beauty is wisdom and calmness. Hope you will get wise and push forward.
[ترجمه گوگل]زیبایی حکمت و آرامش است امیدوارم عاقل باشید و جلو بروید
[ترجمه ترگمان]زیبایی حکمت و آرامش است امیدوارم عاقلانه رفتار کنی و پیش خودت ادامه بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زیبایی حکمت و آرامش است امیدوارم عاقلانه رفتار کنی و پیش خودت ادامه بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Reflection had given calmness to her judgment and sobered her own opinon of Willougbby's deserts.
[ترجمه گوگل]انعکاس به قضاوت او آرامش بخشیده بود و نظر او را در مورد بیابان های ویلوگبی متحیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]این فکرها خیلی آرام و آرام بود و خودش را به هوش آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این فکرها خیلی آرام و آرام بود و خودش را به هوش آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I could not hold my calmness any more and shouted at him irritatingly.
[ترجمه گوگل]دیگر نتوانستم آرامشم را حفظ کنم و با عصبانیت سرش فریاد زدم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم آرامش خود را بیش از این تحمل کنم و او را عصبانی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم آرامش خود را بیش از این تحمل کنم و او را عصبانی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Alertness, calmness, courage : he could see them all in the youngster's face.
[ترجمه گوگل]هوشیاری، آرامش، شجاعت: او می توانست همه آنها را در چهره جوان ببیند
[ترجمه ترگمان]آرامش و آرامش و شجاعت، همه را در چهره جوان می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرامش و آرامش و شجاعت، همه را در چهره جوان می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید