calling

/ˈkɒlɪŋ//ˈkɔːlɪŋ/

معنی: صدا، ندا، فراخوانی، پیشه، پیشه و شغل، فراخواننده
معانی دیگر: حرفه، شغل، کار، بانگ، صدا زدن، تلفن زنی، سخن پراکنی، انگیزه، رسالت، احساس نیرومند (به ویژه در جهت خدمت به دیگران)، فریاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: vocation, occupation, or career, esp. considered as inspired or inevitable.
مترادف: career, occupation, profession, vocation, walk of life
مشابه: art, business, craft, employment, field, forte, inspiration, lifework, line, m�tier, passion, pursuit, specialty, trade, work

جمله های نمونه

1. calling on my mother didn't enter into our original plan
سر زدن به مادرم جزو برنامه ی اولیه ی ما نبود.

2. in some countries calling a person by his first name is considered to be too familiar
در برخی کشورها صدا زدن شخص به اسم اولش بیش از حد خودمانی محسوب می شود.

3. this is london calling
(رادیو) اینجا لندن است.

4. teaching is a noble calling
معلمی پیشه ی شریفی است.

5. he heard a voice distinctly calling his name
او صدایی را شنید که به طور واضح نام او را می خواند.

6. darn it! i am tired of calling him!
اه - از بس صدایش زدم خسته شدم !

7. we shouldn't dignify this writing by calling it poetry
نباید با اطلاق واژه ی شعر به این نوشته ها اعتبار آن را بالا ببریم.

8. taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts"
رشوه گرفتن قدغن است ولی آنها آن را ((هدیه)) می نامند و بدین وسیله قانون را زیر پا می گذارند.

9. Councillors were presented with a petition calling for more money to be spent on policing the area.
[ترجمه گوگل]به شوراها طوماری ارائه شد که در آن خواستار هزینه بیشتر برای پلیس این منطقه شد
[ترجمه ترگمان]Councillors با درخواست درخواست پول بیشتر برای رسیدگی به این منطقه ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Who should I say is calling?
[ترجمه گوگل]بگم کی زنگ میزنه؟
[ترجمه ترگمان]به چه کسی باید زنگ بزنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I heard someone calling my name.
[ترجمه گوگل]شنیدم که کسی اسمم را صدا می کند
[ترجمه ترگمان] شنیدم یکی اسم منو صدا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are calling for a further postponement of the election date.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار تعویق بیشتر تاریخ انتخابات هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار تعویق بیشتر تاریخ انتخابات شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are calling for tighter regulation of the industry.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار مقررات سختگیرانه تر این صنعت هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار مقررات محکم تر در این صنعت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm sorry for calling you this late.
[ترجمه گوگل]متاسفم که اینقدر دیر بهت زنگ زدم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این اواخر بهت زنگ زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A man's voice was calling for quiet.
[ترجمه گوگل]صدای مردی خواستار سکوت بود
[ترجمه ترگمان]صدای مردی ساکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He's been calling around trying to get the best price on a computer.
[ترجمه گوگل]او در حال تماس تلفنی است و سعی می کند بهترین قیمت را برای رایانه دریافت کند
[ترجمه ترگمان]او مدام سعی می کرد که بهترین قیمت را روی یک کامپیوتر اجر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدا (اسم)
report, bruit, vocal, throat, call, tone, noise, sound, vocation, roar, yell, voice, calling, phoneme, phone, tonicity, sonance, tingle

ندا (اسم)
call, calling

فراخوانی (اسم)
calling, summons

پیشه (اسم)
function, craft, mystery, profession, pursuit, vocation, occupation, trade, calling

پیشه و شغل (اسم)
calling

فراخواننده (صفت)
calling

انگلیسی به انگلیسی

• ambition, aspiration; profession
a calling is a profession or career, especially one which involves helping other people.

پیشنهاد کاربران

A "calling" refers to a strong inner impulse toward a particular course of action, especially when it comes to a career or life mission. It often implies a sense of purpose or duty that feels like a natural fit for one's skills and passions.
...
[مشاهده متن کامل]

✍️ "ندای درونی" /یک تحریک درونی قوی به سمت یک مسیر خاص، به ویژه زمانی که به حرفه یا مأموریت زندگی مربوط می شود. این عبارت اغلب احساس هدفمندی یا وظیفه ای را بیان می کند که به مهارت ها و علایق فرد به طور طبیعی همخوانی دارد.
👇مترادف؛
Vocation
Purpose
Mission
👇مثال؛
She always felt that teaching was her calling and pursued it passionately.
After years of searching, he found his calling in social work.
Music was more than just a hobby for him; it was his true calling.

- مورد خطاب قرار دادن
- نامیدن
- صدا زدن
- حرفه و شغل
۱. کار. شغل. حرفه ۲. وظیفه. رسالت. تعهد
In teaching, I found not just a career, but a calling—one that has taught me as much about myself as I have taught my students
برگزاری انتخابات
Calling an election
تلفن زدن. صدا
انگیزه غیرمادی
calling ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: تماس گیری
تعریف: برقراری ارتباط با طرف یا هستار دیگر از طریق انواع رسانه های ارتباطی و اصولاً هرگونه اقدام، اعم از موفق و ناموفق، به برقراری ارتباط بین افراد و بین افزاره ها یا بین افراد و افزاره ها|||متـ . برخوانش
در الهیات این واژه بیشتر به معنای:
مطالبه، درخواست
رسالت شغلی
ندای درونی و رسالت زندگی
دعوت شده
رسالت شغلی،
حرفه ای که بیشتر با هدف کمک به دیگران و با رضایت قلبی جهت تحقق آرزوها و خواسته های درونی فرد برای تمام عمر انجام میشود و میزان درآمد، دارایی و . . . در آن سنجیده نمی شود.
صدا زدن
She was thinking so deeply that she didn’t hear us calling her
او داشت عمیقا فکر میکرد ب همین دلیل صدا زدن ما را نشنید 🇹🇻🇹🇻
فراخوانی
رسالت
با اشاره به
مطالبه، وصول
تماس گرفتن
جذب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس