calligrapher

/kəˈlɪɡrəfər//kəˈlɪɡrəfə/

معنی: خطاط، خوش نویس
معانی دیگر: خوش نویس، خطاط

جمله های نمونه

1. a famous iranian calligrapher
یک خوشنویس معروف ایرانی

2. Here we almost enter the realms of the calligrapher.
[ترجمه گوگل]در اینجا تقریباً وارد عرصه های خطاط می شویم
[ترجمه ترگمان]در اینجا تقریبا به قلمرو of وارد می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is a skilled calligrapher.
[ترجمه گوگل]او خوشنویس ماهری است
[ترجمه ترگمان] اون یه \"calligrapher\" ماهره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Portrait of Wang Xizhi, the great Jin calligrapher, famed for his semi - cursive writing.
[ترجمه گوگل]پرتره وانگ ژیجی، خوشنویس بزرگ جین، که به خاطر نوشتن نیمه شکسته اش شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]تصویر وانگ Xizhi، جین calligrapher بزرگ، معروف به نویسندگی نیمه تمام خودش معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In recent years, the army calligrapher Zhang Jihai is just like a new star suddenly rising, his works is frequently high priced in domestic auction and overwhelming.
[ترجمه گوگل]در سال‌های اخیر، ژانگ جیهای، خوشنویس ارتش، درست مانند ستاره جدیدی است که به طور ناگهانی طلوع می‌کند، آثار او اغلب در حراج‌های داخلی قیمت بالایی دارند و بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، calligrapher ژانگ Jihai، ارتش، درست شبیه به یک ستاره جدید است که ناگهان از جا برخاست، آثار او اغلب در مزایده داخلی بالا و طاقت فرسا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Liu Gongquan was another representative calligrapher of the late Tang Dynasty.
[ترجمه گوگل]لیو گونگ کوان یکی دیگر از خوشنویسان نماینده اواخر سلسله تانگ بود
[ترجمه ترگمان]لیو Gongquan نماینده دیگر دودمان تانگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So you're a brilliant designer, a master calligrapher, and you've learned all about serifs, side-bearings, and kerning.
[ترجمه گوگل]بنابراین شما یک طراح باهوش، یک خوشنویس چیره دست هستید و همه چیز را در مورد سریف ها، یاتاقان های جانبی و کرنینگ یاد گرفته اید
[ترجمه ترگمان]پس شما یک طراح برجسته، یک استاد calligrapher هستید، و همه چیز را در مورد serifs، bearings، و فاصله گذاری یاد گرفتید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Master Au is also a superb calligrapher and a poet.
[ترجمه گوگل]استاد او همچنین خوشنویس و شاعری عالی است
[ترجمه ترگمان]Master نیز یک calligrapher عالی و یک شاعر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wang Xizhi was a great calligrapher in ancient Chiina.
[ترجمه گوگل]وانگ ژیجی خوشنویس بزرگ در چین باستان بود
[ترجمه ترگمان]وانگ Xizhi یک calligrapher بزرگ در Chiina باستان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wang Xizhi was a very famous calligrapher in Han Dynesty in China.
[ترجمه گوگل]وانگ شیژی خطاط بسیار معروفی در سلسله هان در چین بود
[ترجمه ترگمان]وانگ Xizhi در فیلم \"هان Dynesty\" در چین بسیار مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've invited a renowned calligrapher to write an inscription for my restaurant.
[ترجمه گوگل]من از یک خوشنویس معروف دعوت کرده ام تا برای رستورانم کتیبه ای بنویسد
[ترجمه ترگمان]من یک آگهی مشهور دعوت کردم که یک نوشته برای رستوران من بنویسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. WeiTianChi : Famous calligrapher, China Shuxie consultants, Jiangsu Province Shuxie President.
[ترجمه گوگل]WeiTianChi: خوشنویس مشهور، مشاوران چینی Shuxie، رئیس استان Jiangsu Shuxie
[ترجمه ترگمان]WeiTianChi: calligrapher معروف، مشاوران Shuxie چین، رئیس Shuxie استان Jiangsu
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Xie Jing Lian, a retired calligrapher, stoops over a flagstone walk as he draws Chinese characters with a large wet brush.
[ترجمه گوگل]ژی جینگ لیان، خوشنویس بازنشسته، در حالی که حروف چینی را با یک قلم موی خیس بزرگ می‌کشد، روی سنگ فرشی خمیده است
[ترجمه ترگمان]Xie جینگ Lian، یک calligrapher بازنشسته، در حالی که با یک قلم موی تر، شخصیت های چینی را جذب می کند، روی یک پیاده روی flagstone خم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pan Tianshou was an educator, calligrapher and painter.
[ترجمه گوگل]پان تیانشو یک معلم، خوشنویس و نقاش بود
[ترجمه ترگمان]پان Tianshou مربی، نقاش و نقاش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At Southern Dynasties, calligrapher Wang Seng - qian also was a calligrphic theorist.
[ترجمه گوگل]در سلسله های جنوبی، خطاط وانگ سنگ - کیان نیز یک نظریه پرداز خوشنویسی بود
[ترجمه ترگمان]در دودمان جنوبی، calligrapher وانگ Seng - qian نیز یک نظریه پرداز calligrphic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خطاط (اسم)
calligrapher, chirographer

خوش نویس (اسم)
calligrapher, calligraphist

انگلیسی به انگلیسی

• expert at calligraphy (art of decorative handwriting)

پیشنهاد کاربران

calligrapher ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: خوشنویس
تعریف: کسی که خط را با رعایت قواعد خوشنویسی می نویسد|||متـ . خطاط
خطاط، خوشنویس

بپرس