call to task

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
مورد بازخواست قرار دادن / سرزنش کردن / مسئول دانستن / به حساب کشیدن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( انتقادی – رسمی ) :**
وقتی کسی بابت اشتباه یا کوتاهی مورد بازخواست یا سرزنش قرار می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *The employee was called to task for missing the deadline. *
کارمند بابت از دست دادن موعد تحویل مورد بازخواست قرار گرفت.
2. ** ( مسئولیت – اجتماعی ) :**
اشاره به اینکه فردی باید پاسخگوی رفتار یا تصمیمش باشد.
مثال: *The politician was called to task for his controversial remarks. *
سیاستمدار بابت اظهارات جنجالی اش مورد بازخواست قرار گرفت.
3. ** ( ادبی – استعاری ) :**
بیان اینکه کسی را به وظیفه یا مسئولیتش متوجه کردند.
مثال: *Parents often call children to task when they neglect chores. *
والدین معمولاً بچه ها را وقتی کارهایشان را انجام نمی دهند، بازخواست می کنند.
- - -
🔸 مترادف ها:
rebuke – reprimand – admonish – hold accountable – scold – criticize – take to task