کسی را دروغ سنجی کردن / مچ کسی را گرفتن / حرف کسی را به بوته آزمایش گذاشتن.
به این معنی است که کسی را به چالش بکشی یا مجبور کنی حرف یا ادعایی را که زده ثابت کند، به خصوص وقتی فکر می کنی که آن فرد صادق نیست یا دروغ می گوید.
... [مشاهده متن کامل]
When he said he could easily climb that wall, I decided to call his bluff and handed him the climbing gear.
وقتی گفت می تواند راحت از آن دیوار بالا برود، تصمیم گرفتم مچش را بگیرم و تجهیزات بالا رفتن را بهش دادم.
توضیح:
این اصطلاح از بازی پوکر گرفته شده، جایی که بازیکنان گاهی برای فریب دادن دیگران بلوف می زنند ( ادعای داشتن دست قوی تر ) . اگر بازیکن دیگری "بلوف را بخواند" ( call someone's bluff ) ، باید کارت ها رو شود و مشخص شود ادعا واقعی بوده یا نه.
به این معنی است که کسی را به چالش بکشی یا مجبور کنی حرف یا ادعایی را که زده ثابت کند، به خصوص وقتی فکر می کنی که آن فرد صادق نیست یا دروغ می گوید.
... [مشاهده متن کامل]
وقتی گفت می تواند راحت از آن دیوار بالا برود، تصمیم گرفتم مچش را بگیرم و تجهیزات بالا رفتن را بهش دادم.
توضیح:
این اصطلاح از بازی پوکر گرفته شده، جایی که بازیکنان گاهی برای فریب دادن دیگران بلوف می زنند ( ادعای داشتن دست قوی تر ) . اگر بازیکن دیگری "بلوف را بخواند" ( call someone's bluff ) ، باید کارت ها رو شود و مشخص شود ادعا واقعی بوده یا نه.
وادار کردن کسی برای اثبات حرف خود به دلیل باور نداشتن ان.
مثل وقتیه که حرف کسی رو باور نداریم و به چالش میکشیمش تا درستی حرفش رو ثابت کنه
و اگه توی ورق باشه میشه مجبور کنی کسیو که دستشو نشونت بده.
کسی را مجبور می کنی که درستی حرف خود را ثابت کند یا ثابت کنند که کاری رو که می گویند انجام خواهند داد بخاطر اینکه اونها رو باور ندارید