call bluff

پیشنهاد کاربران

1. Call someone's bluff
حرف کسی را جدی گرفتن و او را وادار به اثبات ادعایش کردن
- "When he threatened to quit, she called his bluff - and he backed down. "
وقتی او تهدید به استعفا کرد، زن حرفش را جدی گرفت - و او از موضعش عقب نشینی کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
2. Dare to call a bluff
جرأت به چالش کشیدن ادعای کسی را داشتن
- "The prosecutor dared to call the defendant's bluff about his alibi. "
دادستان جرأت داشت ادعای متهم درباره معذرتش را به چالش بکشد.
- - -
3. Finally call the bluff
بالاخره ادعای پوچ کسی را به چالش کشیدن
- "Investors finally called the company's bluff about their profits. "
سرانجام سرمایه گذاران ادعای شرکت درباره سودآوری را به چالش کشیدند.
- - -
4. Call their bluff successfully
با موفقیت حرف پوچ کسی را به چالش کشیدن
- "The negotiator called their bluff successfully and got a better deal. "
مذاکره کننده با موفقیت ادعای آنها را به چالش کشید و معامله بهتری گرفت.
- - -
5. Too scared to call a bluff
ترسیدن از به چالش کشیدن ادعای کسی
- "Many players are too scared to call the champion's bluff. "
بسیاری از بازیکنان می ترسند ادعای قهرمان را به چالش بکشند.
- - -
6. Call the bluff and win
با به چالش کشیدن ادعای پوچ برنده شدن
- "She called his poker bluff and won the entire pot. "
او بلوف پوکر او را به چالش کشید و تمام پول روی میز را برد.
- - -
نکات کاربردی:
- این اصطلاح معمولاً در مذاکرات، پوکر، و موقعیت های چالشی استفاده می شود.
- معادل فارسی عامیانه: "بلوف کسی را خالی کردن" یا "حرف پوچ کسی را جدی گرفتن".
- در فارسی معمولاً به صورت "به چالش کشیدن ادعای بی اساس" ترجمه می شود.
deepseek

دعوت به اثبات گزافه‎گویی کردن، دست کسی را رو کردن
درخواست از کسی برای اینکه تهدید با حرفش را عملی کند
اثبات ادعا.
To challenge someone to act on their threat or prove that their claim or boast is true, when one believes they are making a false claim or idle threat