• : تعریف: to speak plainly or straightforwardly; speak the truth.
جمله های نمونه
1. Call a spade a spade.
[ترجمه سمیه] رک و راست گفتن
|
[ترجمه گوگل]بیل را بیل بخوان [ترجمه ترگمان]به بیل یا بیل زنگ بزن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I believe in calling a spade a spade.
[ترجمه سمیرا] من آدم رکی هستم
|
[ترجمه گوگل]من معتقدم که بیل را بیل بنامیم [ترجمه ترگمان]من اعتقاد دارم که بیل - ای رو بیل صدا کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I'm not at all secretive, and I'm pretty good at calling a spade a spade.
[ترجمه گوگل]من اصلا رازدار نیستم و در این که بیل را بیل خطاب کنم خیلی خوب هستم [ترجمه ترگمان]من به هیچ وجه secretive نیستم، و از این که بیل را بیل - بیل صدا می کنم خیلی خوب هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Why not call a spade a spade and say that she's incompetent, if that what you're thinking.
[ترجمه گوگل]چرا یک بیل را بیل نمی نامید و نمی گویید که او بی کفایت است، اگر شما به این فکر می کنید [ترجمه ترگمان]چرا به بیل یا بیل زنگ نمی زنی و بگی که اون incompetent، اگه این چیزیه که تو فکر می کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Why don't you call a spade a spade? He's a rude, uncaring, selfish man!
[ترجمه گوگل]چرا به بیل نمی گویید بیل؟ او مردی بی ادب، بی توجه و خودخواه است! [ترجمه ترگمان]چرا به بیل یا بیل زنگ نمی زنی؟ او یک مرد گستاخ و سنگدل و خودخواه است! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He prefered, in his grandiloquent way, to call a spade a spade.
[ترجمه گوگل]او ترجیح می داد، به روش بزرگ خود، بیل را بیل بخواند [ترجمه ترگمان]از این راه به این روش پر طمطراق حرف می زد که بیل یا بیل را صدا بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Donghai Securities analyst Wang told reporters who call a spade a spade.
[ترجمه گوگل]وانگ، تحلیلگر Donghai Securities به خبرنگارانی که بیل را بیل می نامند، گفت [ترجمه ترگمان]تحلیلگر اوراق بهادار Donghai وانگ به خبرنگاران گفت که بیل را بیل می نامند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She has always preferred people to call a spade a spade.
[ترجمه گوگل]او همیشه ترجیح داده است که مردم به بیل بگویند بیل [ترجمه ترگمان]او همیشه مردم را ترجیح می دهد که بیل را به عنوان بیل صدا کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Let's call a spade a spade. This man is a swindler.
[ترجمه گوگل]بیایید بیل را بیل بنامیم این مرد کلاهبردار است [ترجمه ترگمان]بذار به بیل یه بیل خبر بدم این مرد حقه باز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• speak honestly, say what one truly feels, speak openly
پیشنهاد کاربران
بدون رودربایستی و بی پرده حرف زدن
speak plainly without avoiding unpleasant or embarrassing issues/ to say the truth about something, even if it is not polite or pleasant اصطلاح، غیر رسمی رک و بی پرده حرف زدن، صریح و بدون رودربایستی حرف زدن ... [مشاهده متن کامل]
گفتن حقیقت در مورد چیزی، حتی اگر مؤدبانه یا خوشایند نباشد “I appreciate your honesty. You always call a spade a spade. ” “I don’t like it when people sugarcoat things. Just call a spade a spade. ” “I’m tired of all the political correctness. It’s time to call a spade a spade. ”
رک و پوست کنده حرف زدن
رو راست بودن . گفتن حقیقت حتی اگر به ضرر خود فرد باشه