اسم ( noun )
• (1) تعریف: a chart of the days, weeks, and months of one or more years.
• مشابه: almanac, timetable
• مشابه: almanac, timetable
- Look at the calendar and see what day of the week your birthday falls on this year.
[ترجمه طاها گیلانی] به تقویم نگاه کنید و ببینید چه روزی از هفته ی این سال تولدتان است.|
[ترجمه گوگل] به تقویم نگاه کنید و ببینید امسال تولد شما در چه روزی از هفته است[ترجمه ترگمان] به تقویم نگاه کنید و ببینید روز تولد شما در این سال چه روزی می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a chronological list of important events; schedule.
• مترادف: chronology, schedule
• مشابه: agenda, annals, bill, chronicle, daybook, docket, list, log, plan, program, register, slate, timetable
• مترادف: chronology, schedule
• مشابه: agenda, annals, bill, chronicle, daybook, docket, list, log, plan, program, register, slate, timetable
- The newspaper prints an events calendar every week.
[ترجمه گوگل] روزنامه هر هفته یک تقویم رویداد چاپ می کند
[ترجمه ترگمان] این روزنامه هر هفته تقویم رویدادها را چاپ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این روزنامه هر هفته تقویم رویدادها را چاپ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: any of several systems of dividing time into regular segments and assigning the beginnings of years.
• مشابه: chronology
• مشابه: chronology
- the Mayan calendar
[ترجمه Momomomo] تقویم مایانی.|
[ترجمه Za] تقویم مایاها|
[ترجمه yeitb] تقویم سرخ پوستان|
[ترجمه گوگل] تقویم مایاها[ترجمه ترگمان] تقویم مایایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the ancient Roman calendar
[ترجمه خخخخخخخخخ] تقویم قدیمی قوم روم/شهر روم/کشور روم|
[ترجمه جوجه] تقویم باستانی رومی|
[ترجمه گوگل] تقویم روم باستان[ترجمه ترگمان] تقویم قدیم روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: calendars, calendaring, calendared
مشتقات: calendric (adj.), calendrical (adj.)
حالات: calendars, calendaring, calendared
مشتقات: calendric (adj.), calendrical (adj.)
• : تعریف: to enter on a calendar.
• مترادف: plan, schedule
• مشابه: mark, note, record
• مترادف: plan, schedule
• مشابه: mark, note, record
- They calendared their meetings for the coming month.
[ترجمه گوگل] آنها جلسات خود را برای ماه آینده تقویم کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها جلسات خود را برای ماه آینده ترتیب دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها جلسات خود را برای ماه آینده ترتیب دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید