calcify

/ˈkælsəˌfaɪ//ˈkælsɪfaɪ/

معنی: تکلیس شدن، اهکی یا سنگی کردن، اهکی شدن
معانی دیگر: آهکی شدن یا کردن، به صورت توده ای از کلسیم سخت در آمدن (در بافت ها یا اندام های بدن)، متحجر شدن، سخت شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: calcifies, calcifying, calcified
(1) تعریف: in physiology, to make or become bony or hard by the deposit of calcium salts.

(2) تعریف: to make or become inflexible, as an opinion.

جمله های نمونه

1.
آهکی شدن

2. The rock calcified over the centuries.
[ترجمه گوگل]سنگ در طول قرن ها آهکی شد
[ترجمه ترگمان]سنگ سفت شده در طول قرن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The periwinkle scours it, spits the calcified bits away.
[ترجمه گوگل]مرتع آن را می شست، تکه های کلسیفیه شده را تف می کند
[ترجمه ترگمان]گل periwinkle آن را باز می کند و تکه های آهکی را بیرون تف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lithotripsy of a densely calcified gall bladder stone has been described in a case report.
[ترجمه گوگل]سنگ شکنی سنگ کیسه صفرا کلسیفیه متراکم در گزارش موردی شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]lithotripsy از سنگ مثانه متراکم در یک گزارش موردی توضیح داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective:To evaluate the value of multifarious calcify by Molybdenum Photography in the diagnosis of breast disease.
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی ارزش کلسیفیه چندگانه با مولیبدن عکاسی در تشخیص بیماری پستان
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی ارزش of با استفاده از استیل مولیبدن در تشخیص بیماری پستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The expression outside bone is parenchyma calcify .
[ترجمه گوگل]بیان خارج از استخوان پارانشیم کلسیفیه است
[ترجمه ترگمان]بیان بیرون، بافت اصلی بافت اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The exterior calcify kitchen of liver (be still kitchen changed calcium to forget) what meaning be?
[ترجمه گوگل]بیرونی کلسیف آشپزخانه جگر (هنوز آشپزخانه تغییر کلسیم را فراموش کنید) چه معنایی دارد؟
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه بیرونی بیرونی کبد (هنوز هم آشپزخانه را تغییر می دهد تا فراموش کند)چه معنایی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They tend to calcify progressively during the first two decades, so that by age 20 virtually 100% are hyperdense.
[ترجمه گوگل]آنها در طول دو دهه اول تمایل دارند به تدریج کلسیفیه شوند، به طوری که در سن 20 سالگی تقریباً 100٪ آنها بیش از حد متراکم هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند به طور تدریجی در طول دو دهه اول رشد کنند، به طوری که تا ۲۰ سالگی تقریبا ۱۰۰ % hyperdense هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prostate calcify, fiber is changed is the scar that after inflammation cicatrizations, prostate happening leaves, be prostate stone is augural.
[ترجمه گوگل]کلسیفیه پروستات، فیبر تغییر یافته اسکار است که پس از التهاب سیکاتریزه‌ها، پروستات رخ می‌دهد، سنگ پروستات پیش‌گوینده است
[ترجمه ترگمان]Prostate calcify، از فیبر تغییر کرده است، جای زخم است که پس از التهاب cicatrizations، برگ های در حال رخ دادن پروستات، پروستات دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pith nucleus calcify can appear the symptom with lumbar inflexible activity, sure meeting reduces calcification the symptom that the dimension that vertebra provides causes a nerve root press press.
[ترجمه گوگل]کلسیفیه شدن هسته مغز می تواند با فعالیت غیرقابل انعطاف کمری این علامت را نشان دهد، مطمئناً ملاقات باعث کاهش کلسیفیکاسیون می شود
[ترجمه ترگمان]calcify هسته pith می تواند نشانه فعالیت انعطاف ناپذیر مورد نظر را نشان دهد، که این ملاقات باعث کاهش calcification نشانه این که بعد از این که مهره باعث ایجاد یک فشار عصبی می شود، کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An aortic valve need not be bicuspid to calcify.
[ترجمه گوگل]دریچه آئورت برای کلسیفیه شدن نیازی به دو لختی ندارد
[ترجمه ترگمان]یه دریچه آئورت هم لازم نیست که دندون های دندون های bicuspid باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Old folks can calcify.
[ترجمه گوگل]افراد مسن می توانند کلسیفیه کنند
[ترجمه ترگمان]مردم قدیم می توانند calcify کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Feature 600 mg of bone-strengthening calcium which is vital during pregnancy, especially during the third trimester when fetal bones begin to calcify.
[ترجمه گوگل]حاوی 600 میلی گرم کلسیم تقویت کننده استخوان است که در دوران بارداری حیاتی است، به خصوص در سه ماهه سوم که استخوان های جنین شروع به کلسیفیه شدن می کنند
[ترجمه ترگمان]۶۰۰ میلی گرم کلسیم قوی که در طول دوران بارداری بسیار حیاتی است، به خصوص در طول سه ماهه سوم زمانی که جنین جنین شروع به calcify می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Research suggests the chemical changes can cause corals, shellfish and other organisms to calcify, leaving their protective shells brittle and weak.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می‌دهد که تغییرات شیمیایی می‌تواند باعث کلسیفیه شدن مرجان‌ها، صدف‌ها و سایر موجودات شود و پوسته‌های محافظ آن‌ها را شکننده و ضعیف کند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان می دهند که تغییرات شیمیایی می توانند باعث ایجاد مرجان ها، صدف و دیگر ارگانیسم ها به calcify شوند و پوسته محافظ خود را شکننده و ضعیف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My plan is to look for the signs that I'm starting to calcify.
[ترجمه گوگل]برنامه من این است که به دنبال علائمی بگردم که نشان می دهد شروع به کلسیف کردن کرده ام
[ترجمه ترگمان]برنامه من این است که به دنبال نشانه هایی باشم که از calcify شروع می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکلیس شدن (فعل)
calcify

اهکی یا سنگی کردن (فعل)
calcify

اهکی شدن (فعل)
calcify

تخصصی

[عمران و معماری] آهکی شدن

انگلیسی به انگلیسی

• make calcareous; make rigid, make inflexible

پیشنهاد کاربران

To become hard or rigid, often used metaphorically to describe becoming inflexible in thinking or behavior.
✍️سخت شدن یا سفت شدن، اغلب به صورت استعاری برای توصیف عدم انعطاف پذیری در تفکر یا رفتار
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️توصیف عدم انعطاف پذیری در تفکر یا رفتار
👈مترادف: Harden, solidify, ossify, rigidify
👇مثال؛
They let their minds calcify, assuming their existing knowledge and skills will carry them through.
Over time, the organization’s policies began to calcify, making it difficult to implement new ideas.
If you don’t challenge yourself, your thinking can calcify and hinder personal growth.

۱. آهکی کردن
۲. آهکی شدن؛ تصلب پیدا کردن؛ سفت شدن

بپرس