cagey

/ˈkeɪdʒi//ˈkeɪdʒi/

معنی: محتاط، کمرو، حیلهگر
معانی دیگر: cagy : ز، زیرک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: cagier, cagiest
مشتقات: cagily (adv.), caginess (n.)
• : تعریف: careful not to be trapped or taken advantage of; wary; shrewd.
مترادف: canny, careful, cautious, chary, guarded, wary
متضاد: gullible, naive
مشابه: alert, circumspect, clever, discreet, judicious, observant, prudent, shrewd, vigilant, watchful

- He's selling his car, but he was a bit cagey when we asked him about the price.
[ترجمه گوگل] او دارد ماشینش را می فروشد، اما وقتی از او در مورد قیمت پرسیدیم، کمی قاتل بود
[ترجمه ترگمان] اون داره ماشینش رو میفروشه اما وقتی راجع به قیمت ازش پرسیدیم خیلی مشکوک می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She's very cagey about her past life.
[ترجمه گوگل]او در مورد زندگی گذشته خود بسیار نگران است
[ترجمه ترگمان]در مورد زندگی گذشته او خیلی مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is cagey about what he was paid for the business.
[ترجمه گوگل]او در مورد آنچه که برای کسب و کار به او دستمزد دریافت کرده است، نگران است
[ترجمه ترگمان]درباره کاری که برای این کار پرداخته بود مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cagey fox could not be easily trapped by the farmer.
[ترجمه امیری] روباه زیرک به راحتی به دام کشاورز نمیفتد
|
[ترجمه گوگل]روباه قفسی نمی تواند به راحتی توسط کشاورز به دام بیفتد
[ترجمه ترگمان]روباه روباه به راحتی نمی توانست توسط دهقان به دام بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's very cagey about his family.
[ترجمه گوگل]او نسبت به خانواده اش بسیار حساس است
[ترجمه ترگمان]در مورد خانواده اش خیلی مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was very cagey about what happened at the meeting.
[ترجمه گوگل]او در مورد آنچه در جلسه اتفاق افتاد بسیار محتاط بود
[ترجمه ترگمان]او در مورد آنچه در جلسه اتفاق افتاد بسیار عصبانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was very cagey about the deal.
[ترجمه گوگل]او در مورد معامله بسیار دمدمی مزاج بود
[ترجمه ترگمان]اون در مورد معامله خیلی فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is very cagey about his plans.
[ترجمه گوگل]او در مورد برنامه‌هایش بسیار محتاط است
[ترجمه ترگمان]او در مورد برنامه های خود بسیار حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old hermit was very cagey about her past life.
[ترجمه گوگل]پیرمرد گوشه نشین در مورد زندگی گذشته خود بسیار نگران بود
[ترجمه ترگمان]راهب پیر در مورد زندگی گذشته او خیلی نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If he hadn't played so cagey with her, she'd have told him.
[ترجمه گوگل]اگر اینقدر با او بازی نمی کرد، به او می گفت
[ترجمه ترگمان]او به او گفته بود: اگر این قدر با او خوب بازی نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The White House is being very cagey about the contents of the report.
[ترجمه گوگل]کاخ سفید در مورد محتوای گزارش بسیار محتاط است
[ترجمه ترگمان]کاخ سفید در مورد محتوای این گزارش بسیار حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yet he was cagey and knew when to be blunt.
[ترجمه گوگل]با این حال او قفس بود و می دانست چه زمانی باید رک و پوست کنده باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، مشکوک بود و می دانست که چه وقت رک و بی پرده حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His habitual London expression, cagey and mournful, was never to be seen.
[ترجمه گوگل]حالت همیشگی او در لندن، غمگین و غمگین، هرگز دیده نشد
[ترجمه ترگمان]حالتی که در لندن دیده می شد، در آن چهره عبوس و غم انگیز، هرگز دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is cagey about his plans post-Maastricht - whenever that may be.
[ترجمه گوگل]او در مورد برنامه‌های خود پس از ماستریخت - هر زمان که ممکن است - بی‌پروا است
[ترجمه ترگمان]او در مورد طرح های خود به نام ماستریخت یا Maastricht صحبت می کند - هر زمان که ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All the same he had been rather cagey about Ianthe Broome, not saying who it was that had brought the oxtail.
[ترجمه گوگل]با این حال، او نسبت به ایانت بروم بسیار بداخلاق بود و نگفت چه کسی دم گاو را آورده است
[ترجمه ترگمان]در عین حال در مورد Ianthe و Broome حرف می زد، نه اینکه بگوید چه کسی آن را آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محتاط (صفت)
careful, alert, cautious, wary, prudent, discreet, cagey, circumspect, chary, forehanded, gingerly, prudential

کمرو (صفت)
sham, weak, shy, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, coy, cagey, meticulous, sheepish, blate, cagy, chary, chicken-livered, unassertive

حیله گر (صفت)
cagey

انگلیسی به انگلیسی

• if people are being cagey, they are careful not to reveal too much information; an informal word.

پیشنهاد کاربران

کسی که نم پس نمیده توی دادن اطلاعات
( محاوره )
۱. تودار، آب زیر کاه؛ کم حرف؛ مرموز، موذی
۲. محتاط، محافظه کار؛ دست به عصا
reluctant to give information owing to caution or suspicion
محتاط

بپرس