cage

/ˈkeɪdʒ//keɪdʒ/

معنی: قفس، چادر زدن، در قفس نهادن، در زندان افکندن
معانی دیگر: در قفس کردن، نرده دار کردن، محصور کردن، محوطه ی نرده کشی شده (مثلا برای نگهداری از زندانیان)، هرگونه اتاق یا جای نرده دار (مانند برخی آسانسورهای قدیمی)، (قدیمی) زندان، حلقه و تور بسکتبال، (در هاکی) دروازه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a boxlike enclosure having some sections covered by wire or bars and used to confine and often to display animals or birds, as at a zoo.
مترادف: pen, pound
مشابه: aviary, box, confinement, coop, corral, enclosure, lockup, prison

(2) تعریف: any of several similar enclosures for people, such as a cashier's cage or an elevator car.
مترادف: pen
مشابه: cell, crib, playpen, prison

(3) تعریف: in baseball, a portable backstop used for batting practice.
مشابه: backstop
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cages, caging, caged
• : تعریف: to put into or keep in a cage or cagelike enclosure.
مترادف: coop up, crib, mew up, pen
مشابه: box, confine, contain, enclose, immure, impound, imprison, incarcerate, jail, restrain, restrict, shut up

جمله های نمونه

1. a bird cage
قفس پرنده

2. the feathers under the cage tend to incriminate the cat
پرهای زیر قفس گناه را متوجه گربه می کند.

3. the bird escaped from the cage
مرغ از قفس پرید.

4. the bird is shut in a cage
پرنده در قفس گرفتار است.

5. the lion looked at us through the bars of the cage
شیر از لا به لای میله های قفس به ما نگاه می کرد.

6. it is not safe to stick one's hand in a lion's cage
دست کردن توی قفس شیر خطرناک است.

7. lions attacked him, and we pulled his mangled body out of the cage
شیران به او حمله کردند و ما جسد از هم دریده ی او را از قفس بیرون کشیدیم.

8. There is a beautiful bird in the cage.
[ترجمه ....] اون یه پرنده ی زیبا هست درون قفس
|
[ترجمه گوگل]یک پرنده زیبا در قفس است
[ترجمه ترگمان]یه پرنده زیبا تو قفس هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With her speed and agility, Cage cut out all her competitors in the hurdle race.
[ترجمه گوگل]کیج با سرعت و چابکی خود، تمام رقبای خود را در مسابقه با مانع حذف کرد
[ترجمه ترگمان]با سرعت و چابکی او، کیج (کیج)تمام رقبای خود را در مسابقه رقابت حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All the other guests had gone home, but Cage lingered around as if she wanted to talk to me.
[ترجمه گوگل]همه مهمان‌های دیگر به خانه رفته بودند، اما کیج طوری دراز کشید که انگار می‌خواست با من صحبت کند
[ترجمه ترگمان]بقیه مهمونا رفته بودن خونه، ولی \"کیج\" این اطراف پرسه می زد انگار می خواست با من حرف بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cage was late home because she was kept behind at school to finish some work.
[ترجمه گوگل]کیج دیر به خانه آمد زیرا او را در مدرسه نگه داشتند تا برخی از کارها را تمام کند
[ترجمه ترگمان]\"کیج\" دیر به خانه رسید، چون در مدرسه پشت سر گذاشته شده بود تا کارش را تمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The monkeys bunched together in their cage.
[ترجمه گوگل]میمون‌ها در قفس به هم پیوستند
[ترجمه ترگمان]میمون ها در قفس خود جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cage changed his name to deflect accusations of nepotism.
[ترجمه گوگل]کیج نام خود را تغییر داد تا اتهامات خویشاوندی را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]کیج نام خود را تغییر داد تا اتهامات مربوط به انتصاب های فامیلی را منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In breathing the chest muscles expand the rib cage and allow air to be sucked into the lungs.
[ترجمه گوگل]در تنفس، ماهیچه های قفسه سینه قفسه سینه را منبسط می کنند و اجازه می دهند هوا به داخل ریه ها مکیده شود
[ترجمه ترگمان]در تنفس ماهیچه های سینه، قفسه سینه را منبسط می کند و به هوا اجازه می دهد به ریه ها جذب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Here's to Cage on her new job!
[ترجمه گوگل]در اینجا به کیج در کار جدیدش است!
[ترجمه ترگمان]! اینه که \"کیج\" رو به کار جدیدش دعوت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. All the other guests had gone home, but Cage lingered about as if she wanted to talk to me.
[ترجمه گوگل]همه مهمانان دیگر به خانه رفته بودند، اما کیج طوری درنگ کرد که انگار می خواست با من صحبت کند
[ترجمه ترگمان]تمام مهمانان دیگر به خانه رفته بودند، ولی Cage در این باره درنگ کرد، گویی می خواست با من حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Keep the dog confined in a suitable travelling cage.
[ترجمه گوگل]سگ را در یک قفس مسافرتی مناسب محبوس نگه دارید
[ترجمه ترگمان]سگ را در یک قفس پرنده مناسب نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قفس (اسم)
coop, birdhouse, cage, hutch

چادر زدن (فعل)
cage, camp, encamp, encage, pitch tent

در قفس نهادن (فعل)
cage

در زندان افکندن (فعل)
cage, quad

تخصصی

[عمران و معماری] قفس آرماتور - قفسه
[کامپیوتر] قفسه .
[برق و الکترونیک] قفس، محفظه - در فقس کردن قفل کردن ژیروسکوپ یک وسیله کنترل شونده که با بدنه در وضعیت ثابت قرار گیرد .
[زمین شناسی] جعبه، قفسه، قضیه، قفس، تله واگن آسانسوری: وسیله ای برای حمل ونقل موادمعدنی و افرادکه کابلهای جرثقیل به سقف آن متصل است. یک کاواک در ساختار بلوری که به اندازه کافی برای به دام انداختن یا محبوس کردن یک یا چند اتم خارجی بزرگ است. (مانند اتم آرگون یا زنون). این کاواک یا حفره در تکتوسیلیکاتها، بریل و ترکیبات آلی یافت می شود.
[نساجی] استوانه آبکش در ماشین حلاجی - قفس - توری - سیم آپرون
[معدن] قفس(ترابری)

انگلیسی به انگلیسی

• barred enclosure; prison; elevator
enclose in a cage; place in a cage
a cage is a structure of wire or metal bars in which birds or animals are kept.
a cage is also a structure of wire or metal bars which is used to carry or protect someone or something.

پیشنهاد کاربران

Cage:قفس
cage ( n ) ( keɪdʒ ) =a structure made of metal bars or wire in which animals or birds are kept, e. g. a birdcage. I don't like seeing animals in cages.
cage
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cage
✅️ اسم ( noun ) : cage
✅️ صفت ( adjective ) : caged
✅️ قید ( adverb ) : _
معنی کلی آن می شود قفس
قفس حیوانات

محوطه
آلونک

محصور کردن
اگه به عنوان فعل استفاده بشه معنی ( حبس کردن ) میده
قفس

بپرس