caffeine

/kæˈfiːn//ˈkæfiːn/

معنی: کافئین
معانی دیگر: کافئین

جمله های نمونه

1. Caffeine constricts the blood vessels in your body.
[ترجمه گوگل]کافئین رگ های خونی بدن شما را منقبض می کند
[ترجمه ترگمان]کافئین به رگ های خونی بدن شما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I discovered I was hypersensitive to caffeine.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که به کافئین حساس هستم
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که خیلی حساس به کافئین بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is a well-known fact that caffeine is a stimulant.
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت شناخته شده است که کافئین یک محرک است
[ترجمه ترگمان]این یک واقعیت معروف است که کافئین یک محرک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As little as 50mg of caffeine can produce pharmacological effects.
[ترجمه گوگل]50 میلی گرم کافئین می تواند اثرات دارویی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که ۵۰ میلی گرم کافئین می تواند اثرات دارویی تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Caffeine can cause palpitations and headaches.
[ترجمه گوگل]کافئین می تواند باعث تپش قلب و سردرد شود
[ترجمه ترگمان]کافئین می تواند باعث تپش و سردرد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Caffeine, which is found in coffee and tea, is a mild stimulant.
[ترجمه گوگل]کافئین که در قهوه و چای وجود دارد، محرک ملایمی است
[ترجمه ترگمان]کافئین که در قهوه و چای یافت می شود یک محرک ملایم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Caffeine is the active constituent of drinks such as tea and coffee.
[ترجمه گوگل]کافئین جزء فعال نوشیدنی هایی مانند چای و قهوه است
[ترجمه ترگمان]کافئین سازنده فعال نوشیدنی ها از قبیل چای و قهوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The caffeine in coffee can jangle the nerves.
[ترجمه گوگل]کافئین موجود در قهوه می تواند اعصاب را به هم بزند
[ترجمه ترگمان]کافئین در قهوه می تواند اعصاب را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm trying to cut down on caffeine.
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم کافئین را کاهش دهم
[ترجمه ترگمان] دارم سعی می کنم کافئین مصرف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I need my fix of caffeine in the morning or I can't think.
[ترجمه گوگل]من به کافئین در صبح نیاز دارم وگرنه نمی توانم فکر کنم
[ترجمه ترگمان]من نیاز دارم که در صبح به تعمیر کافئین نیاز داشته باشم و یا نمی توانم فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Caffeine is bad for your health.
[ترجمه گوگل]کافئین برای سلامتی مضر است
[ترجمه ترگمان]کافئین برای سلامتی شما بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And they can be altered by caffeine use, stress, and the amount of fat under the skin.
[ترجمه گوگل]و با استفاده از کافئین، استرس و میزان چربی زیر پوست می توان آنها را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]و آن ها می توانند با استفاده از کافئین، استرس و مقدار چربی زیر پوست تغییر یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even moderate doses of caffeine can set off this peristalsis whether or not the body was ready to dispose of its feces.
[ترجمه گوگل]حتی دوزهای متوسط ​​کافئین می تواند این پریستالسیس را ایجاد کند، چه بدن آماده دفع مدفوع باشد یا نه
[ترجمه ترگمان]حتی دوزهای متوسط کافئین نیز می توانند این peristalsis را خنثی کنند که آیا بدن آماده است تا مدفوع خود را از بین ببرد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another possibility is that caffeine affects skeletal muscles indirectly.
[ترجمه گوگل]احتمال دیگر این است که کافئین به طور غیر مستقیم بر عضلات اسکلتی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]یک احتمال دیگر این است که کافئین به طور غیر مستقیم بر ماهیچه های اسکلتی تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Avoid caffeine before bedtime.
[ترجمه گوگل]قبل از خواب از مصرف کافئین خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]از کافئین قبل از خوابیدن پرهیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کافئین (اسم)
caffeine

تخصصی

[صنایع غذایی] کافئین: اصلیترین آلکالوئید قهوه و چای است. تا 4 درصد برگ خشک چای را کافئین تشکیل میدهد. 80 درصد این ماده در موقع دم کردن وارد نوشابه چای میشود و مقدار آن دردم کرده چای به طور متوسط برابر 0/03 درصد است.

انگلیسی به انگلیسی

• vegetable alkaloid found in coffee and tea plants, stimulant
caffeine is a substance found in coffee and tea which makes you more active.

پیشنهاد کاربران

بپرس