cadence

/ˈkeɪdəns//ˈkeɪdəns/

معنی: هم اهنگی، اهنگ، وزن، افول
معانی دیگر: (کوتاه و بلند شدن تن صدا هنگام صحبت) فراز و نشیب آوا، (آوا شناسی) تاب، حرکت موزون و مکرر (مثلا در رقص و رژه)، (آهنگ) باز آیند (مثل صدای پای رژه روندگان و غیره)، گام آهنگ، ریتم، (کوتاه شدن یا افت صدا هنگام ادای برخی کلمات و جملات) فروآوا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a rhythmic pattern of movement, as in music or poetry.
مترادف: beat, lilt, rhythm
مشابه: accent, flow, measure, meter, pack, pulsation, pulse, swing

- The French language has a beautiful cadence.
[ترجمه گوگل] زبان فرانسه آهنگ زیبایی دارد
[ترجمه ترگمان] زبان فرانسه آهنگ زیبایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the beat or count of such a pattern, as in marching.
مترادف: beat, pulse, rhythm
مشابه: accent, count, march, measure, meter, pace, tempo

- They danced in perfect cadence.
[ترجمه گوگل] آنها با آهنگ کامل می رقصیدند
[ترجمه ترگمان] آن ها با آهنگ کامل می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cadences, cadencing, cadenced
مشتقات: cadential (adj.), cadency (n.)
• : تعریف: to give a rhythm to.
مشابه: flow, measure, pace, swing

- He carefully cadences his speeches.
[ترجمه S.H] او با دقت تن صدایش را در سخنرانی ها ( یا سخنانش ) تنظیم می کرد.
|
[ترجمه اژدرنیا] او با دقت به سخنرانی هایش ریتم می دهد
|
[ترجمه گوگل] او با دقت سخنان خود را به صورت ضربدری می نویسد
[ترجمه ترگمان] او جمله خود را با دقت ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. iambic cadence
وزن آیامبیک (در شعر)

2. the cadence of his poetry
وزن شعر او

3. it was clear from the cadence of his voice that he was a kashy
از فراز و نشیب آهنگ صدایش پیدا بود که کاشی است.

4. Cadence owner Archie Bleyer, however, was not very enthusiastic about the demo of this raw and primitive instrumental.
[ترجمه گوگل]با این حال، آرچی بلیر، مالک Cadence، چندان مشتاق دموی این ساز خام و بدوی نبود
[ترجمه ترگمان]با این حال، صاحب Cadence، \"آرچی Bleyer\"، در مورد نمایش این ابزار خام و ابتدایی چندان مشتاق نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cadence of the prose in the short version often emphasises meaning with a more telling precision than in the long version.
[ترجمه گوگل]آهنگ نثر در نسخه کوتاه اغلب بر معنا با دقت گویاتری نسبت به نسخه بلند تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]وزن نثر در نسخه کوتاه اغلب به معنای با دقت بیشتر نسبت به نسخه بلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Above all, Plomer merely touches on the Elizabethan cadence and diction.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، پلمر صرفاً به آهنگ و دیکشنری الیزابتی می پردازد
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، Plomer تنها با آهنگ و طرز رفتار عصر الیزابت ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Francie stopped playing in mid cadence.
[ترجمه گوگل]فرانسی در اواسط آهنگ بازی را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]francie در نیمه آهنگ نواختن دست از نواختن باز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Frances spoke with a soft, musical Edinburgh cadence.
[ترجمه گوگل]فرانسیس با آهنگی ملایم و موزیکال ادینبورگ صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]فرانسیس با آهنگ نرم و موزیکال ادنبورگ صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How is your working cadence? Can you quickly suit the new environment?
[ترجمه گوگل]آهنگ کاری شما چطور است؟ آیا می توانید به سرعت با محیط جدید سازگار شوید؟
[ترجمه ترگمان]آهنگ کار شما چطور است؟ آیا می توانید به سرعت مناسب محیط جدید باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pay attention pause at the end of each cadence.
[ترجمه گوگل]در پایان هر آهنگ به مکث توجه کنید
[ترجمه ترگمان]توجه کنید که در پایان هر آهنگ، مکث بیشتری داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He reads loud, and the tone is in cadence.
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند می خواند و لحن در آهنگ است
[ترجمه ترگمان]او با صدای بلند می خواند و لحن صدایش آهنگ آهنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cadence is shown in trot and canter, and is the result of the proper harmony that a horse shows when it moves with well-marked regularity, impulsion and balance.
[ترجمه گوگل]کادنس در یورتمه و کانتر نشان داده می شود و نتیجه هماهنگی مناسبی است که اسب هنگام حرکت با نظم، تکانش و تعادل مشخص نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]Cadence با یورتمه و یورتمه رفتن نشان داده می شود، و نتیجه سازگاری مناسب است که یک اسب نشان می دهد زمانی که با نظم، نظم و تعادل مشخص حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To feel: The cadence and facial expression on line.
[ترجمه گوگل]احساس کردن: آهنگ و حالت چهره در خط
[ترجمه ترگمان]احساس: وزن و حالت چهره روی خط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The cadence, words, and images will soothe your soul.
[ترجمه گوگل]آهنگ، کلمات و تصاویر روح شما را آرام می کند
[ترجمه ترگمان]آهنگ، کلمات و تصاویر روح شما را آرام خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم اهنگی (اسم)
accord, harmony, coordination, cadence, consonance, concert, unison, synchrony, concordance

اهنگ (اسم)
intonation, cadence, tune, music, air, tone, tonality, setting, melody, lilt, sonance

وزن (اسم)
cadence, charge, burden, movement, scale, avoirdupois, rhythm, differentia

افول (اسم)
wane, cadence, sunset

انگلیسی به انگلیسی

• rhythm, beat, intonation, inflection
the cadence of your voice is the way it goes up and down as you speak; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A rhythmic flow of sounds or words 🎶
🔍 مترادف: Rhythm
✅ مثال: The cadence of her speech captivated the audience.
مثال؛
Her speech had a smooth and melodic cadence.
In a discussion about poetry, someone might say, “The poet’s use of cadence created a musical quality in their work. ”
A person describing a public speaker might say, “His cadence was fast - paced and engaging, keeping the audience’s attention. ”
...
[مشاهده متن کامل]

موزونی حرکات
noun
1 : a regular beat or rhythm
[count]
the steady cadence of the drums
[noncount]
Oars moved back and forth in smooth cadence.
2 [count] : the way a person's voice changes by gently rising and falling while he or she is speaking
...
[مشاهده متن کامل]

He speaks with a soft Southern cadence.
3 [count] : an ending part of a piece of music
همچنین نام هم هست

[صدا، گفتار] وزن؛ آهنگ؛ افت و خیز، فراز و فرود؛ ( موسیقی ) کادانس، فرود
هم آوایی
cadence ( موسیقی ) ==واژه بیگانه: cadence, close 2واژه مصوب: فرود 1تعریف: پیشروی لحنی یا هارمونیک ( harmonic ) برای پایان دادن به قطعه و لَت و عبارت و جملۀ موسیقی==cadence ( ورزش )
واژه مصوب: آهنگ
تعریف: سرعت رکاب زدن دوچرخه سوار
ضرباهنگ

بپرس