اسم ( noun )
• (1) تعریف: a rhythmic pattern of movement, as in music or poetry.
• مترادف: beat, lilt, rhythm
• مشابه: accent, flow, measure, meter, pack, pulsation, pulse, swing
• مترادف: beat, lilt, rhythm
• مشابه: accent, flow, measure, meter, pack, pulsation, pulse, swing
- The French language has a beautiful cadence.
[ترجمه گوگل] زبان فرانسه آهنگ زیبایی دارد
[ترجمه ترگمان] زبان فرانسه آهنگ زیبایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زبان فرانسه آهنگ زیبایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the beat or count of such a pattern, as in marching.
• مترادف: beat, pulse, rhythm
• مشابه: accent, count, march, measure, meter, pace, tempo
• مترادف: beat, pulse, rhythm
• مشابه: accent, count, march, measure, meter, pace, tempo
- They danced in perfect cadence.
[ترجمه گوگل] آنها با آهنگ کامل می رقصیدند
[ترجمه ترگمان] آن ها با آهنگ کامل می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها با آهنگ کامل می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cadences, cadencing, cadenced
مشتقات: cadential (adj.), cadency (n.)
حالات: cadences, cadencing, cadenced
مشتقات: cadential (adj.), cadency (n.)
• : تعریف: to give a rhythm to.
• مشابه: flow, measure, pace, swing
• مشابه: flow, measure, pace, swing
- He carefully cadences his speeches.
[ترجمه S.H] او با دقت تن صدایش را در سخنرانی ها ( یا سخنانش ) تنظیم می کرد.|
[ترجمه اژدرنیا] او با دقت به سخنرانی هایش ریتم می دهد|
[ترجمه گوگل] او با دقت سخنان خود را به صورت ضربدری می نویسد[ترجمه ترگمان] او جمله خود را با دقت ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید