cabotage

/ˈkæbətɪdʒ//ˈkæbətɪdʒ/

معنی: کابوتاژ، تجارت ساحلی، کشتیرانی ساحلی
معانی دیگر: کشتیرانی ساحلی (بین بندرهای کشور)، کشتیرانی درون مرزی، هواپیمایی درون مرزی، ترابری مسافر و بار در داخل کشور

جمله های نمونه

1. Another initiative aimed at implementing the cabotage policy is the designation of 25 ports as international hubs. These include the two largest ports, Tanjung Priok in Jakarta and Surabaya.
[ترجمه گوگل]ابتکار دیگر با هدف اجرای سیاست کابوتاژ، تعیین 25 بندر به عنوان هاب بین المللی است اینها شامل دو بندر بزرگ، تانجونگ پریوک در جاکارتا و سورابایا است
[ترجمه ترگمان]ابتکار دیگری که با هدف اجرای سیاست cabotage انجام شد، طراحی ۲۵ بندر به عنوان مراکز بین المللی است این دو بندر بزرگ عبارتند از the Priok در جاکارتا و surabaya
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Another initiative aimed at implementing the cabotage policy is the designation of 25 ports as international hubs.
[ترجمه گوگل]ابتکار دیگر با هدف اجرای سیاست کابوتاژ، تعیین 25 بندر به عنوان هاب بین المللی است
[ترجمه ترگمان]ابتکار دیگری که با هدف اجرای سیاست cabotage انجام شد، طراحی ۲۵ بندر به عنوان مراکز بین المللی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They not only opened Shanghai the cabotage with north, and China the biggest. . .
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها کابوج شانگهای را با شمال باز کردند و چین را بزرگ‌ترین
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها شانگهای را با شمال و چین بزرگ ترین کشور را افتتاح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Congress is not about to change its position on ownership or cabotage.
[ترجمه گوگل]کنگره قرار نیست موضع خود را در مورد مالکیت یا کابوتاژ تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]کنگره در صدد تغییر موضع خود بر روی مالکیت یا cabotage نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Run from opposite directions Niu Zhuang and battalion mouth are northeastern before port the position in cabotage, the article also has involve.
[ترجمه گوگل]اجرا از جهت مخالف نیو ژوانگ و دهانه گردان شمال شرقی قبل از بندر موقعیت در کابوتاژ، مقاله نیز شامل است
[ترجمه ترگمان]از جهت های مخالف Niu و دهانه گردان در شمال شرقی قبل از ورود به موقعیت در cabotage، مقاله نیز گنجانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کابوتاژ (اسم)
cabotage

تجارت ساحلی (اسم)
cabotage

کشتیرانی ساحلی (اسم)
cabotage

تخصصی

[حسابداری] حمل کالا بین بنادر یک کشور
[حقوق] کشتیرانی ساحلی، تجارت ساحلی، پرواز هواپیما از یک فرودگاه خارجی به فرودگاه خارجی دیگر

انگلیسی به انگلیسی

• coastal navigation

پیشنهاد کاربران

cabotage ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: حق کران بَری
تعریف: [حمل‏ونقل دریایی] حق کشتیرانی بین بنادر یک کشور|||[حمل‏ونقل هوایی] حق حمل ونقل هوایی بار و مسافر به صورت انحصاری در یک کشور

بپرس