اسم ( noun )
• (1) تعریف: a thick, strong rope made of fiber or steel.
• مترادف: rope
• مشابه: cord, cordage, guy, line, strand, twine
• مترادف: rope
• مشابه: cord, cordage, guy, line, strand, twine
- The bridge is supported by heavy cables.
[ترجمه گوگل] پل توسط کابل های سنگین پشتیبانی می شود
[ترجمه ترگمان] پل با کابل های سنگین پشتیبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پل با کابل های سنگین پشتیبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a heavy chain used to moor or anchor ships.
• مترادف: chain, hawser, mooring
• مشابه: line
• مترادف: chain, hawser, mooring
• مشابه: line
• (3) تعریف: a wrapped cord of insulated electrical wires.
• مترادف: cord, wire
• مشابه: cordage, line, strand
• مترادف: cord, wire
• مشابه: cordage, line, strand
- Some electrical cables came down during the storm.
[ترجمه گوگل] برخی از کابل های برق در طول طوفان پایین آمدند
[ترجمه ترگمان] برخی کابل های برق در طول طوفان به پایین آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی کابل های برق در طول طوفان به پایین آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a cablegram.
• مترادف: cablegram, telegram, wire
• مترادف: cablegram, telegram, wire
- My father sent a cable from England.
[ترجمه گوگل] پدرم از انگلیس کابل فرستاد
[ترجمه ترگمان] پدرم یک تلگراف از انگلیس فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدرم یک تلگراف از انگلیس فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: cable television.
• مشابه: television
• مشابه: television
- We get a lot more channels now that we have cable.
[ترجمه گوگل] اکنون که کابل داریم کانال های بسیار بیشتری دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان] حالا که ما کابل داریم، کانال های بیشتری داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حالا که ما کابل داریم، کانال های بیشتری داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cables, cabling, cabled
حالات: cables, cabling, cabled
• (1) تعریف: to send a cablegram to.
• مترادف: telegraph, wire
• مشابه: telephone
• مترادف: telegraph, wire
• مشابه: telephone
- I cabled her with the news.
[ترجمه زهرا کیانی پور] اخبار را به او تلگراف کردم|
[ترجمه گوگل] این خبر را به او کابل دادم[ترجمه ترگمان] با اخبار به او تلگراف کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to send (a message) by telegraph.
• مترادف: telegraph, wire
• مترادف: telegraph, wire
• (3) تعریف: to attach with a cable or cables.
• مترادف: wire
• مشابه: affix, attach, connect, fasten, hook up, join
• مترادف: wire
• مشابه: affix, attach, connect, fasten, hook up, join
• (4) تعریف: to equip with a cable or cables.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to transmit a message by cablegram.
• مترادف: telegraph, wire
• مترادف: telegraph, wire
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to cable television.
- You have to pay extra for some cable channels.
[ترجمه گوگل] برای برخی از کانال های کابلی باید هزینه اضافی پرداخت کنید
[ترجمه ترگمان] شما باید برای برخی کانال های کابلی بیشتر پول بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما باید برای برخی کانال های کابلی بیشتر پول بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you think cable programming is high quality?
[ترجمه گوگل] به نظر شما برنامه نویسی کابلی کیفیت بالایی دارد؟
[ترجمه ترگمان] آیا فکر می کنید برنامه نویسی کابل کیفیت بالایی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا فکر می کنید برنامه نویسی کابل کیفیت بالایی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید